اربعین
دوشنبه, ۱۷ فوریه ۲۰۲۰، ۰۱:۱۶ ب.ظ
چهل روز گذشت. چهل روز. چهل.
ماها کمکم برمیگردیم به زندگی عادی* -ناگزیر- ولی خانوادههاشون چی؟ حتی نمیتونم لحظهای خودم رو به جای بازماندههاشون بذارم. مادرهاشون. برادرهاشون. خواهرها و برادرهاشون. همسرها و همدلها و عشقهاشون. چهل روز گذشت.
دلم میخواد مثل قصههای زمان بچگی ایمان داشته باشم به اینکه شر به سزای عملش میرسه. که عدالتی هست. که دادی ستانده خواهد شد روزی. دلم میخواد باور کنم. اما ته دلم هیچ چراغی روشن نیست.
* منظورم از زندگی عادی زندگی پیش از این فاجعه نیست. زندگی جدیدی ولی قابل گذروندن. با درد کمتر از چهل روز گذشته. با ناامیدی و تلخی و سیاهی کم|تر از این مدت.
پ.ن: سرم رو آوردم بالا و از پنجره روبه روی میزم هواپیمایی رو دیدم در حال عبور. و یک دستی قلبم رو چنگ زد انگار.
- ۲۰/۰۲/۱۷
زخم ما بهتر میشه، اما جاش میمونه برای همیشه