BlogMas- روز بیست و دوم- رفاقت
میخواستم امروز در مورد یه مسئلهی جدی صحبت کنم ولی خب واقعا هنوز تو فاز یلدا هستم و دیدم حیفه از حال و هوای خودم ننویسم. :))
دیشب شب یلدا رو با دادن سلف تست (به اصرار من که استرس تست PCRم رو دارم) دور هم جشن گرفتیم. من واقعا در دوستی خیلی بدم. اینو خودم هم میدونم. همهش در دوستی معذبم، خواستههامو نمیگم و کمک نمیخوام. به خاطر درونگرا بودن هم دو سوم دورهمیهای دوستانه رو میپیچونم چون میخوام تنها باشم. ولی خب دیشب واقعا شب خوبی بود. و حس نمیکردم دوست دارم نامرئی باشم و میتونستم راحت و رها بخندم و کنار بقیه باشم. و خب این حس خوبی بود. حتی اگر از کسی در جمع انرژی منفی میگیرم، چون که دارم تلاش میکنم حس تعلق کنم، انرژی مثبت بقیه جبرانش میکنه. واقعا در این سن و سال نباید تازه تمرین دوستی کنم :)))) ولی خب به هرحال چنین وضعیتی دارم.
آآه دیشب واقعا خوب بود. لحظه لحظهش قشنگ و پرخاطره بود. از نون درست کردن نصف شبی تا سبزی پلو با ماهی که انگاری روز اول عیدو با یلدا قاطی کرده بود تا هندونهها و انارها تا کیک خوشمزه تا پیانو تا کالیمبا تا فال حافظ و خیام تا آجیل و تخمه تا مسخره بازیهای سر سلفتست دادن قبلش. واقعا خوشحالم.
:)
- ۲۱/۱۲/۲۲
به به، چه یلدای قشنگی😍
همیشه به دورهمی و شادی🥰