BlogMas- روز بیست و سوم- ورزش
من آدمیم که هیچ وقت ورزش توی زندگیش جایی نداشته. به شدت تنبل :)) و یک جا نشین بودم همیشه. حاضر بودم ۳۰۰ تا تست بزنم ولی یه دست والیبال بازی نکنم. تو دوران تحصیل هم همیشه نمرهی ورزشم پایین بود و اگر هم خیلی زیاد پایین نمیدادن به خاطر نمرات دیگرم بود. حتی توی دانشگاه تربیت بدنی ۲ رو اینقدر برنداشتم تا شطرنج ارائه شد. :)) و برای برداشتنش از خیر برداشتن واحدهای آزمایشگاه گذشتم و ترم بعد خودم رو وحشتناک سنگین کردم. چون هیچطوری نمیتونستم از خیر این فرصت طلایی که تو تربیت بدنی ۲ بشینم یه جا و ندوم و ورزش نکنم بگذرم. :))
فست فروارد بزنم به الان، اینجوریم که با دویدن و دوچرخهسواری جان دوباره میگیرم و حالم خوب میشه. چی شد که ورزش توی زندگیم جایگاه پیدا کرد؟
واقعیتشو بخوام بگم نقطهی اول و جرقهی اول برمیگشت به یه پیج که توی اینستاگرام فالو میکردم و اکثریت میشناسنش. پیج هدافیت. ریسرچر کارمند در شرکت آمازون که با تغییر سبک زندگیش و ورزش و رژیم غذایی صحیح ۴۰ کیلو وزن کم کرده بود و زندگیش رو تغییر داده بود. چیزی که این پیج رو برای من جالب میکرد و به مرور زمان در منتالیتی من تغییر ایجاد کرد، این بود که هدفش از آوردن ورزش و فعالیت وسط زندگیش لاغری و زیبایی نبود. سلامتی در سن پیری بود! برای من این زاویهی دید کاملا جدید بود. اینکه چست و چابکی رو به منزلهی یه چیز بلندمدت نگاه کنم و نه یه چیز کوتاهمدت لحظهای. آروم آروم این به ذهن من فرورفت و نگاهم به ورزش و فعالیت بدنی عوض شد. و تابستون که فرصتی فراهم شد که به تشویق دوستانم دویدن رو شروع کنم، این تغییر از حالت ذهنی به حالت واقعی دراومد. الان واقعا حس خوبی دارم و حس چالاکی خیلی خیلی بیشتری دارم و دید مثبتتری به پیری دارم.
حالا دیگه پیجشو دوست ندارم :)) استرس میده بهم با بعضی از حرفهاش و یه مقداری هم کلا این مدل اگرسیو بودنشو دوست ندارم. ولی خب اون تغییر پایداری رو که باید در من ایجاد میشد، ایجاد کرده با این پیجش. خدا خیرش بده. :)
- ۲۱/۱۲/۲۳
سلاام مهسا جون
اون خاطرات فلش بک ات الان زندگی منه. من همیشه از ورزش فراری بودم. اتفاقا جیزی که آرزومه اینه که اگر روزی به پیری رسیدم داغون نباشم.
خدا کنه این پیج با من همون کاری رو بکنه که با تو کرد.
برم فالو کنم.
خیلییی مرسی بابت معرفی