بلاگمس- روز اول
سه سال پیش، رعنا در وبلاگش درمورد ولاگمس نوشت. رسمی که طبق آن بلاگرهای خارجی از اول دسامبر تا کریسمس پست و ویدیوی روزانه منتشر میکنند در چنلهای یوتیوب/اینستاگرامشان. آن سال تصمیم گرفتیم همین کار را در وبلاگ انجام دهیم و روزانه پست نوشتیم. چیزی که باعث میشد کمالگرایی را کنار بگذاریم و دنبال موضوع نگردیم و هرچه به ذهنمان میآمد را بنویسیم.
رعنا مدت زیادیست که در وبلاگش ننوشته و نمیدانم هنوز سر میزند و چک میکند یا نه. حقیقت این است که سالها از دوران اوج وبلاگنویسی فاصله گرفتهایم. مدتهاست که همه به سمت کانالهاش شخصی یوتیوب، اینستاگرام، تیکتاک و حتی تلگرام رفتهاند. ما اما هنوز سنگرهای قدیم را حفظ کردهایم و وبلاگ را رها نکردهایم. خوبی نوشتن در وبلاگ این است که آدم مطمئن است که چیزی که مینویسد برای مخاطب و لایک و تحسین نیست. چون میدانیم که تعداد کسانی که وبلاگ میخوانند انگشتشمار است. یک سری آدم قدیمی هستیم که دور هم هنوز چراغهای کمفروغ وبلاگنویسی را روشن نگاه داشتهایم.
من هم مدتیست از چاله و غاری که در آن گیر کرده بودم و توانایی ابراز هیچ چیزی را به خارج از خودم نداشتم خارج شدهام و میتوانم بنویسم. تصمیم گرفتم برای اینکه این حالت را حفظ کنم و دوباره وارد چاله نشوم، این دسامبر بلاگمس شخصی خودم را راه بیندازم و هرروز بنویسم. حتی اگر شده فقط ۲-۳ خط (که البته من ناتوانم در کوتاه نوشتن :))))) ).
القصه که امروز روز اول دسامبر است. و آفتاب کمجانی آن بیرون را روشن کرده که به من انرژی و روح زندگی بخشیده. رفته بودم خرید مایحتاج روزانه که به خودم آمدم دیدم وسط خیابان دارم بلند بلند با آفتاب حرف میزنم و قربان صدقهی خورشید میروم و تشویقش کنم به تابیدن. :)) واقعا که قدر آفتاب را باید دانست در این کشورهای کمنور و کمآفتاب... پارسال این روزها پدر و مادرم پیشم بودند و خاطرات خیلی خوبی کنار هم ساختیم. امسال هم دلم به یادآوری همان خاطرات گرم است.
- ۲۴/۱۲/۰۱
دلت گرم باشد...