هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

بلاگ‌مس-روز بیستم-در ستایش نور

جمعه, ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ

دیروز یازدهمین روز متوالی بود که هلند رنگ آفتاب به خود ندیده بود. رکورد قبلی یک رکورد ده‌روزه بود مربوط به سال ۱۹۹۳ ( به سن من!). همه جا خاکستری بود. به قول یک مقاله‌ی روزنامه‌ی هلندی 50 shades of gray! دو روز آخر با تمام وجودم احساس می‌کردم در طلب نورم. در طلب روشنایی. انگار تمام ذرات وجودم داشتند فریاد می‌کشیدند و التماس نور می‌کردند. دیروز ساعت ۳ و نیم یکهو در آسمان یک رنگین‌کمان پیدا شد. نزدیک غروب بود و آفتاب و نوری دیده نمی‌شد. ولی رنگین کمان یعنی وجود نور. نوید شکسته شدن ۱۱ روز تاریکی را با این رنگین کمان گرفتیم. من تا چشمم به رنگین کمان افتاد از خوشحالی جیغ زدم و بالا پریدم. اشک توی چشم‌هام جمع شده بود. در این آسمان تمام خاکستری نشانی از رنگ پیدا شده بود. 

امروز صبح که بیدار شدم، مثل هرروز از پنجره بیرون را نگاه کردم به امید دیدن نور. و این بار مثل یازده روز قبلی ناامید و سرخورده نشدم! آفتاب کم رمقی روی شهر را پوشانده بود. خورشید توی آسمان بود و آسمان آبی بود. انگار تصویر سیاه و سفید شهر دوباره رنگی شده بود. اشک توی چشم‌هام جمع شد. لبخند روی لبم نشست و از شادی رقصیدم. یاد انسان‌های باستانی افتادم و رقصشان دور آتش یا زیر باران. من امروز از شادی «نور» رقصیدم. 

از خوشحالی عکس آفتاب را استوری کردم. دیدم تمام استوری‌های مربوط به هلند از آسمان آبی و آفتاب کم‌رمق امروز است. همه به هم پیوند داده شده بودیم با این التماس نور. دوستی پیام داد و گفت در دوران تحصیل در رشته‌ی معماری، تکلیف درسی داشته‌اند  برای نشان دادن «حبس نور». می‌گفت استادشان برایشان از این می‌گفته که تمام مفاهیم با ضد خودشان معنی پیدا می‌کنند. نور وقتی معنا دارد که تاریکی باشد. می‌گفت آن روزها در ایران همیشه آفتابی حرف استاد برایش بی‌معنی بوده. ده سال طول کشیده و یک مهاجرت و رفتن به قاره‌ی کناری تا معنای حرف آن استاد را بفهمد. ما اینجا تاریکی را لمس کرده‌ایم و درک کرده‌ایم. حالا ذره‌ای نور و روشنایی برایمان همان تقدسی را دارد که آتش برای انسان‌های باستانی داشته. نور را ستایش می‌کنیم و از شادی حضورش می‌رقصیم و قدر وجودش را می‌دانیم. 

کتابی که این شب‌ها قبل خواب و مچاله‌شده زیر پتو با کیندل می‌خوانم یک کتاب علمی تخیلی است به اسم Dark Matter. ایده‌ی کتاب تکراریست ولی پرداخت آن خوب و زیباست. درمورد جهان‌های موازیست و اینکه چطور انتخاب‌های ما جهان‌های متفاوت را می‌آفرینند. شخصیت اول کتاب قدر زندگی که دارد را نمی‌داند و در حسرت انتخاب‌هاییست که نکرده و فداکاری‌هایی که کرده و این «چی می‌شد اگر»ها ذهن و دلش را کدر می‌کند و شیرینی آنچه را که دارد آن طور که باید و شاید حس نمی‌کند. وقتی همه‌ی این‌ها از او گرفته می‌شود، تازه شروع می‌کند به قدردانی آنچه که داشته است و می‌گوید از کجا می‌دانستم چقدر شیرین است آن چه که دارم مادامی‌که جور دیگرش را تجربه نکرده بودم؟ 

همه چیز با ضد خود معنی پیدا می‌کند. هم‌نشینی با تنهایی، عشق با بی‌عشقی،‌ زیبایی با زشتی، آزادی با محدودیت، عدالت با ظلم. و نور با تاریکی. 

 

پ.ن۱: طنز ماجرا بر من پوشیده نیست که در روز بلندترین شب سال «نور» را جشن گرفته‌ام. 

پ.ن۲: اینکه برای نوشتن پ.ن قبلی چت‌جی‌پی‌تی را باز کردم و ازش پرسیدم ترجمه‌ی «The irony is not lost on me» به فارسی چیست و عبارت «طنز ماجرا بر من پوشیده نیست» را از پیشنهادهای چت‌جی‌پی‌تی کپی پیست کردم اینجا باعث می‌شود نگران زبان فارسی توی مغزم بشوم. :))‌

  • مهسا -

نظرات (۳)

من هیچ وقت تجربه ی مشابه چیزی که داشتی را نداشته ام. اما بطور کلی با نور خورشید و با آفتاب مخزن انرژی ام پر می‌شود. 

چه پیشنهادش قشنگ بود؛)

پاسخ:
واقعا من قبلا اینجوری نبودم :(‌ اینقدر اصفهان آفتابش سوزان بود که از آفتاب بدم میومد و از خورشید فراری بودم. الان تازه قدرش رو فهمیدم :))

50 shades of gray چرا آخه؟ یه ذره عنوانش را عوض می کردند خب! :)))

تجربه این تعداد روز ندیدن نور خورشید را نداشته ام، فکر کنم خیلی سطح انرژیم را بیاره پایین اگر تجربه کنم...

فکر کنم واقعا باید در شب یلدا نور را جشن گرفت، چیزی که کمبودش حس میشه

پ.ن 2 جالب بود :)

پاسخ:
عمدی بود عنوانش :)))))))))))))

با انقد آفتاب کم کمبود ویتامین دی نمی گیرن هلندیا ؟ :))))))

 

 

پاسخ:
چرا صددرصد. ولی دوز مصرف روزانه‌ی عمومی قرص ویتامین دی که اینجا در سطح ملی تعیین و تجویز می‌شه خیلی خیلی بیشتر از ایرانه.
من بیشتر سوالم اینه که مردم تو سوئد و نروژ و اینا چطوری زندگی می‌کنن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هجرت‌نوشته‌ها

مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی