هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

بلاگ‌مس-روز بیست و چهارم-پاسپورت

سه شنبه, ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ۰۸:۰۲ ب.ظ

امروز کادوی کریسمسم رو گرفتم. درست شب کریسمس رفتم پاسپورت هلندیم رو تحویل گرفتم.

اصلا نمی‌تونم حسم رو توصیف کنم وقتی پاسپورتو داد دستم. تو دستم سنگین بود. مجبور شدم همون لحظه بشینم. حس می‌کردم یه ماهیم که یهو بهم گفتن تا حالا تو حوض بودی الان می‌تونی بری دریا. شاید اصلا نرم تو دریا ها. ولی همین که امکانش رو دارم،‌ باعث شد یهو خیلی حس عجیبی رو تجربه کنم. منظورم از حوض چیه؟ ایران و ۱۳ کشوری که بدون ویزا میشد بهشون سفر کنیم (به اضافه حوزه شنگن که من به خاطر ویزام امکان سفر بهش رو داشتم). دریا چیه؟ ۱۴۹ کشور بدون ویزا. 

اینو اون موقعی فهمیدم که چند روز پیش به همکارام داشتم می‌گفتم که خیلی دوست دارم برم مراکش ولی با پاسپورت ایرانی نمی‌شه. ویزا نمی‌دن. بهم گفتن خب الان که دیگه می‌تونی بری. گفتم آخه تابعیت دوگانه ممکنه براشون مشکل داشته باشه. با وجود تابعیت ایرانم ویزا ندن. گفتن ویزا می‌خوای چی کار؟ و اون موقع بود که فهمیدم مراکش ویزا نمی‌خواد و ذهن من اینقدر محدودیت کشیده که نمی‌تونسته اینو تصور کنه. :)))‌ 

برای من که از بچگی عاشق دیدن جهان بودم و در آرزوش بودم، این تغییر ناگهانی شرایط خیلی حس عجیب بهم داد.  حالا اصلا هیچ جا هم نمی‌رم ها :))))‌ می‌دونم هم که بهم می‌خندین حالا.:)) ولی خب چی کار کنم. واقعا حس عجیبیه برای کسی که هی پشت در این ویزاها مونده یا تا مرحله آخر مصاحبه یه شرکت خوب رفته و به خاطر ایرانی بودن به سینه‌ش دست رد زدن.  

 

امروز Teams شبیه سرزمین ارواح بود. همه تعطیلات بودن به جز من و یه همکار ترک و ۳ تا همکار فیلیپینی. اون فیلیپینی‌ها که تایم زونشون با ما جور نیست و بقیه‌ی روز ما آفلاین بودن. من بودم و این همکار ترک و کاملا بیکار بودیم :)) یعنی کل روز کتاب خوندم. هیچ کاری نبود برای انجام دادن. خیلی خوشم میاد اینجور مواقع که هم مرخصی نیستم هم کار نداریم انجام بدیم :))‌ سالای قبل یه خروار کار می‌نداختن رو دوش من موقع تعطیلات. این سری پایان پروژه‌مون بود و کاری هم نبود که بذارن واسم. خیلی خوش گذشت. 

فردام که دیگه کریسمسه. امروز شهر پر از جنب و جوش بود. همه بدو بدو دنبال خریدهای دقیقه‌آخری بودن. خیلی خوشگل بود همه چیز. بعضی سالا غمم می‌گرفت وقتی می‌دیدم امشب همه خانواده‌ها دور هم جمع می‌شن و ماها تنهاییم. امسال اما غصه نیومد تو دلم. منم می‌رم ایران. می‌رم پیش خانواده‌م. نوبت منم میشه. 

:)‌

  • مهسا -

نظرات (۲)

از داشتن چنین پاسپورتی لذذذذت ببر... :) راه طولانی ای اومدی تا به این نقطه رسیدی...

پاسخ:
مرسییییییییییییییییییییییی :*

وااااااااو مبارکت باشه! 

منتظر سفرنامه های جذابت هستیم :))

پاسخ:
مرسیییییییییییییییییییییی :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هجرت‌نوشته‌ها

مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی