خانه!
قرار بود که ساعت ۱۰ صبح اول دسامبر اتاقم در هتل را تحویل بدم و خانهی مستقلم را در همان همسایگی تحویل بگیرم. چند باری تقویم را چک کرده بودم و فکر میکردم اول دسامبر روز یکشنبه است. از آنجا که آخر هفته بود، تحویل خانه میافتاد برای دوشنبه صبح و به این ترتیب روز یکشنبه جایی را نداشتم. قرار شد سارا از لاهه به خانهاش در آمستردام برگردد تا من آن روز را پیش او بگذرانم. ساعت ۳ نصف شب شنبه متوجه شدم که اول دسامبر روز شنبه است!! یعنی ۷ ساعت بعد باید اتاق را تحویل میدادم. از جا پریدم و با بیشتری نسرعت ممکن همه چیز را جمع کردم و همه جا را شستم و جارو کشیدم. بعد به سارا پیام دادم که بپرسم که میتواند یک روز زودتر به آمستردام برگردد یا نه. تا ساعت حدود۱ که جواب بدهد، عملا آواره و بیخانمان در لابی هتل نشسته بودم. ساعت ۱ گفت که با اولین اتوبوس به آمستردام برمیگردد. تا ساعت ۸ شب در لابی هتل نشسته بودم و با تمام وجود خسته و بیرمق شده بودم. پست قبل را زمانی نوشتم که در لابی منتظر رسیدن سارا بودم. وقتی رسید، به خانهاش رفتم و آن شب تا دیروقت مشغول صحبت کردن بودیم. چقدر دلم برای معاشرتهای نیمهشبانه تنگ شده بود!
روز بعد تا ظهر خواب بودیم! و بعد سارا قورمهسبزی پخت که عطرش خانه را برداشته بود.
روز دوشنبه صبح بالاخره کلید خانه را تحویل گرفتم و با ذوق و شوق به داخل خانهی نقلیام رفتم. اولین خانهی مستقل من :)و چقدر دوستداشتنیست برایم... :)
خانهام یک استودیوی ۲۲.۵ متر مربعیست نزدیک ایستگاه آمستل. در محیط خیلی زیبا با دسترسی خیلی خوب به همهی شهر قرار گرفته. از همه مهمتر اینکه فاصلهی آن تا هر دو دانشکدهی من حدود یک ربع تا ۲۰ دیقه با دوچرخه است.
این هم از محیط اطراف:
راستی! لپتاپ جدیدم را هم از دانشگاه تحویل گرفتهم. اما هنوز حساب بانکی ندارم که خیلی آزاردهنده است. آمستردام شهر شلوغیست و تا اواخر دسامبر وقت برای باز کردن حساب وجود نداشت...
- ۱۸/۱۲/۰۵