جمعبندی سال کتابی (بر وزن سال خمسی)!
اواخر ارشدم بود که احساس کلافگی کردم از اینکه نمیتوانم کتابهای غیر داستانی بخوانم یا جرئت و شجاعت لازم برای خواندن کتابهای زبان اصلی را ندارم. همان موقعها بود که هربار وارد سایت گودریدز میشدم میدیدم راحله کتاب انگلیسی غیرداستانی جدیدی را شروع کرده و هم استرس میگرفتم و هم حسرت میخوردم. همان روزها ازش راهنمایی خواستم. بعدتر پست وبلاگی منتشر کرد به همین منظور که قطعا خواندش را توصیه میکنم (قبل از خواندن پست من اول آن را بخوانید چون میخواهم بهش اشارهی مستقیم کنم).
خواندن آن پست و فرصت چند ماههی بعد از دفاع ارشد تا پیش از شروع دکتری شانس این را به من داد که توصیههای راحله را به کار بگیرم و نتیجه شگفتانگیز بود. الان خودم را کسی حساب میکنم که بدون ترس میتواند کتابهای انگلیسی غیر داستانی یا داستانی بخواند، حوصلهاش سر نمیرود و سرعتش بالاست در خواندن (اگر چه هنوز قابل قیاس با سرعت مطالعهی فارسیم نیست که سرعت شگفتانگیزیست که از مادرم به ارث بردهام :)) ).
در آغاز سال ۲۰۱۹ برای اولین بار در چالش مطالعهی گودریدز شرکت کردم. تصوری از تعداد کتابهایی که فرصت میکنم در یک سال بخوانم نداشتم و عدد ۳۰ را انتخاب کردم. تعداد بالایی بود و تا دو هفتهی پیش ۸ کتاب از ۳۰ کتابم باقی مانده بود! فرصت اسبابکشی و بستن و باز کردن بستهها و بعد بستن کتابخانه و دراور ایکیا بهم این فرصت را داد که با گوش دادن به کتاب صوتی این عقب بودن از برنامه را جبران کنم و عاقبت هفتهی پیش ۳۰ کتابم را تمام کردم و موفق از چالش ۲۰۱۹ گودریدز بیرون آمدم. سال ۲۰۱۹ به طور کلی سال خوبی برایم نبود ولی وقتی به کتابهای خواندهشدهام در این سال نگاه میکنم احساس رضایت وصفناپذیری میکنم. به همین خاطر و برای جمعبندی میخواهم کمی برای خودم بنویسم...
۱. خواندن
پیشنهادهای راحله بسیار ساده و کاملا عملی هستند. من یک به یک به آنها و تاثیرشان روی خودم اشاره میکنم و یک مورد هم به آنها اضافه میکنم.
۱. گودریدز Goodreads.Com
من از وقتی شروع به استفادهی جدی و مدام از این سایت کردم سرعت مطالعهام بالاتر رفت. در پایان هرروز پیشرفتم در مطالعهی کتاب را ثبت میکردم و همین بهم انگیزهی ادامه میداد. به خصوص برای خواندن کتابهای طولانیتر و سختتر کمک خیلی بزرگیست. شرکت در چالش سالیانه هم انگیزهی کلی بالاتری بهم داده بود امسال. ضمنا تعدادی از کتابهای مورد علاقهام را از میان کتابهای امتیازدادهشدهی سایر دوستانم پیدا کردم.
۲. بین کتاب ها فاصله نیفته
سعی کردم در بیشتر مواقع بدانم که بلافاصله پس از پایان کتاب کنونی چه کتابی را قرار است شروع کنم. زمانهایی که موفق نشدم این کار را انجام بدهم فاصلهی طولانی افتاد بین پایان یک کتاب و شروع کتاب بعدی.
۳. حلقه رمان یا Book Club
من هیچ وقت تجربهی شرکت در حلقهی کتاب را نداشتهام. اما اینجا یک سری جلسات تحت عنوان «چیزخوانی» داریم که دو هفته یک بار با ایرانیهای ساکن آمستردام و شهرهای اطراف دور هم جمع میشویم و هرکس بخشی از کتابی را که به تازگی خوانده میخواند یا آن را معرفی میکند. من لذت بسیاری از این دورهمیها میبرم و به جز دیدن ایرانی های دیگر و کمی فارسی صحبتکردن و فارسی حرف زدن کتابهای جذابی از میان کتابهای معرفیشده پیدا میکنم. کتاب The culture map را که در این پست معرفی کردم از همین جلسات شناختم. همچنین کتاب پرنسس (که خاطرات یک دختر از خاندان سلطنتی سعودیست) و کتاب ماجرای عجیب سگی در شب (که درمورد یک پسر اتیستیک است) را از کسانی که در این جلسات آنها را معرفی کردند قرض گرفتم و مطالعه کردم.
۴. کتاب های صوتی، دیجیتالی، و ...
به فراخور شرایط و ناممکن بودن جابهجایی تعداد بالای کتاب فیزیکی و گران بودن قیمت کتاب تعداد زیادی از کتابهایی که مطالعه میکنم به صورت دیجیتالی هستند. از بین دو اپلیکیشن فیدیبو و طاقچه من مدل فیدیبو را بیشتر میپسندم و از آن بسیار استفاده میکنم. اما تعدادی از نشریات مثل ناداستان و سان (محصول هیئت تحریریهی سابق همشهری داستان) فقط در طاقچه فروخته میشوند. کتاب صوتی هم مقولهایست که به تازگی با آن دوست شدهام. موقع آشپزی، موقع لباس شستن، موقع تمیز کردن خانه، موقع صبحانه خوردن و ... کتاب صوتی گوش میدهم.
۵. کتابخونه رفتن
از مضرات زندگی در کشور غیرانگلیسیزبان اینکه ما تا حدی از این امکان محرومیم. ساختمان اصلی کتابخانهی عمومی شهر ۷ طبقه است که تنها یک طبقه از آن به کتابهای انگلیسی تعلق دارد. من هر کتابی را که میخواهم بخوانم اول در سایت کتابخانهی دانشگاه و کتابخانهی عمومی شهر چک میکنم و اگر نداشتند به دنبال خرید آن میروم. ولی بیشتر مواقع نتیجهی جستجو منفیست. من کتاب خاطرات آن فرانک را از کتابخانهی دانشگاه قرض گرفتم و مطالعه کردم.
۶. کلاس های ادبیات
سال پیش در یک دورهی داستاننویسی شرکت کردم که در آن بر اهمیت خواندن درست کتاب تاکید میشد. در واقع تلاش میکردند به ما خواندن را پیش از نوشتن بیاموزند. من از این دورهی ۵ جلسهای بسیار آموختم و شیوهی مطالعهام بعد از سالها کتابخوانی تغییرات جدی کرد.
۷*(اضافهشده توسط من!) پادکست بیپلاس!
در پادکست بیپلاس هر مرتبه یک کتاب معرفی میشود و خلاصهی آن گفته میشود. از بین همین کتابها (که کتابهای بسیار خوبی هستند) میتوان کتاب برای مطالعه پیدا کرد! من کتاب Deep Work را که در این پست معرفی کردم از همین پادکست پیدا کردم و به دنبالش کتاب Digital minimalism را از همین نویسنده خریدهام و در لیست مطالعهی ۲۰۲۰م قرار دادهام.
۲. شنیدن
تا همین چند سال پیش (دقیقتر بگویم تا پیش از شرکت در آزمون آیلتس!) جزء حسرتهای زندگی من این بود که نمیتوانستم کتاب صوتی، سخنرانی و پادکست گوش بدهم. برایم تمرکز موقع شنیدن ناممکن بود. در حالی که موقع خواندن تمرکز بینظیری داشتم. تا پیش از تصمیم برای شرکت در امتحان زبان این غصه و حسرت یک چیز جانبی بود و مشکل خاصی وجود نداشت. ولی به محض اینکه مشغول آمادگی برای امتحان شدم متوجه مشکل جدیم موقع پاسخگویی به سوالات لیسنینگ شدم. دلیل عملکرد ضعیفم در لیسنینگ ارتباطی به سواد انگلیسیم نداشت. مشکل بنیادیتر بود: مهارت شنیدن!
اینجا بود که شروع کردم به گوش دادن به داستانهای خیلی کوتاه فارسی! مدت بسیاری تلاش کردم و هر روز مدت زمانی را که موقع شنیدن کتاب صوتی موفق به تمرکز شده بودم یادداشت میکردم. بعد از دو هفته شروع کردم به بهتر شدن و تمرکزم افزایش پیدا کرد. بعد شروع کردم به پاسخ دادن سوالات لیسنینگ انگلیسی و در نهایت نمره ی لیسنینگم بالاترین نمرهی آیلتسم بود (۸.۵). به این ترتیب دریچهای به دنیای بزرگی به رویم باز شد که تا پیش از آن به رویم قفل بود. دنیای شنیدنیها. پادکستهای بسیار جذاب،سخنرانیهای مفید و کتابهای صوتی که میشد در زمانهای مردهام از آنها استفاده کنم. اگر مثل من شنیدن برایتان سخت است، جاخالی ندهید. تمرین کنید. و البته صبور باشید! از اولین روزی که شروع به شنیدن داستان کوتاه صوتی فارسی کردم تا زمانی که بتوانم بیوقفه یک کتاب کامل را بشنوم بدون از دست دادن تمرکز ۲سال طول کشید :) ولی بعد از ۶ماه هم به حد بسیار خوبی رسیده بودم و همین بود که باعث انگیزه گرفتنم برای ادامه ی شنیدن شد.
از بین گویندگان کتاب صوتی که تجربه کردهام صدای «آرمان سلطانزاده» و شیوهی خوانش او را بسیار دوست داشتم و تصمیم گرفتم هر کتاب صوتی که توسط او خوانده شده را به لیست مطالعهام بیفزایم :)) از او کتابهای وقتی نیچه گریست اروین یالوم، قمارباز داستایوسکی و محمود و نگار عزیز نسین را شنیدم. همچنین کتاب صوتی «سال بلوا» از عباس معروفی توسط خانم «ستاره رضوی» خوانده شده که فوقالعاده بود. همهی اینها در فیدیبو پیدا میشوند.
همچنین بخش اعظم کتاب انسان خردمند یووال هراری را از پادکست ناوکست شنیدم.
کتاب مغازهی خودکشی ژان تولی، تمساح داستایوسکی، آبشوران علیاشرف درویشیان، سهشنبهی خیس بیژن نجدی و فوتبال علیه دشمن (با ترجمه و خوانش عادل فردوسیپور) دیگر کتابهای صوتی بود که شنیدم.
سایر کتابها:
The testaments مارگارت آتوود که در این پست از آن نوشته بودم.
نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی
از سرد و گرم روزگار احمد زیدآبادی
خیره به خورشید (که در این پست از آن نوشتهام)، درمان شوپنهاور و مسئلهی اسپینوزا اروین یالوم
گیاهک و فراز مسند خورشید نسیم خاکسار که برای کلاس داستاننویسی خواندهام.
خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری (که در این پست از آن نوشتهام)
اوپانیشادها (کتابهای حکمت)
کآشوب از نشر اطراف
Our gang فیلیپ راث
- ۱۹/۱۲/۱۵
وای مهسا،نمیدونی چقدر حس خوبی بود!چقدر خوشحالم که اون پست به درد کسی خورده و واقعا کمک کرده. اصلا نمیدونم چطور حجم احساساتم رو توی یک نظر منتقل کنم و واقعا دمت گرم! ۳۰ تا کتاب خیلیییییییییی زیاده. خیلییییییی. من فک کنم هیچ وقت به این آمار نرسیدم.
مفتخرم بهت