خببببب رسیدیم به آخرین روز این چالش. دیگه از فردا لپتاپ هم ندارم تا وقتی از ایران برگردم، این آخرین پسته. شاید واستون سوال پیش بیاد که چرا لپتاپ ندارم تا اون موقع؟ که باید بگم چون ایرانیم و ایران تحریمه و حق ندارم حتی ایمیلمو چک کنم از ایران. چه رسد به بردن لپتاپ و گوشی شرکت. :دی
خوشحالم که تونستم به یه چیزی پایبند بمونم و این هرروز فکر کردن به اینکه چی بنویسم برام جالب بود. کلییی مرسی از رعنا بابت ایدهی جالبی که داد. بهم خوش گذشت و باعث شد این ماه آخر قبل ایران اومدن راحتتر و جالبتر بگذره واسم.
به عنوان آخرین چیزی که میخوام بنویسم، یه موضوع خیلی مهمی هست که ذهن من رو خیلی درگیر کرده.
در مورد کمالگرایی حرف زیاد زده شده. اغلب اوقات هم در کانتکست درس و کار بوده. ولی من نمیخوام در مورد اون بعدش حرف بزنم. احساس میکنم این کمالگرایی در تمام ابعاد زندگی خیلی از ما در جریانه و نیازه که جلوش بایستیم. مثالهای روشنی در ذهن خودم هست که میخوام در مورد اونها صحبت کنم. در دینداری تفکر صفر و یکی داریم. در ورزش تفکر صفر و یکی داریم. در تفریح. در روابط.
مثلا در مورد ورزش. سهم بیشتری از ورزش روزانهی ما باید به ورزش مقاومتی تعلق بگیره و حجم کمتریش به ورزش هوازی. آیا این به این معنیه که اگر ما ورزش مقاومتی دوست نداریم یا وقتشو نداریم، ورزش رو به طور کامل باید بذاریم کنار؟ خیر! باید با کمالگرایی مسخرهمون مبارزه کنیم و همون ورزش هوازی رو در برنامه نگه داریم که بهتر از هیچیه.
در مورد دینداری اگر یه گوشهایش رو نمیتونیم رعایت کنیم به این معنیه که ناگهان کلشو باید بذاریم کنار (اگر با کل بیسش مشکل نداریم)؟ نه واقعا معنیش این نیست. نمیدونم چرا این تفکر «دین یک پکیجه» تا این حد رواج داره! نه آقا دین پکیج نیست.
اگر تفریحی صددرصد مطابق میل ما پیش نرفته آیا معنیش اینه که باید به تمامی بذاریمش کنار؟ اگر نمیتونیم یه روز کامل رو مرخصی بگیریم و برای خودمون بگذرونیم معنیش اینه که ۲ ساعت مرخصی ساعتی هم خوب نیست؟ نه ۲ ساعت بهتر از هیچیه!
در مورد خودم داشتم فکر میکردم چیزی که داره خیلی منو عقب نگه میداره اینه که یه برنامهای که یه زمانی ریخته بودم تحقق پیدا نکرده و به هزاران دلیل با شکست مواجه شده. آیا معنیش اینه که دیگه من هیچوقت نباید به آرزوم برسم؟ آیا اینکه من تا ۳۰ سالگی به آرزوم نرسیدم یعنی اگر تا ۳۵ سالگی بهش برسم دیگه به قدر کافی خوب نیست؟ واقعا اینجوری نیست...کاش بتونم به این فکرم غلبه کنم.
حس میکنم این کمالگرایی و دنبال کامل به دست آوردن چیزها بودن (و اگر نشد به تمامی کنار گذاشتنشون) خیلی جاهای زیادی داره من رو عقب نگه میداره و مجبورم به صورت دائمی مراقب این قضیه باشم. مثلا توی ورزش و تفریح و کار بهش غلبه کردم. ولی تو این مورد آخری...نه. تازه دیشب متوجهش شدم اصلا...
پ.ن: جواب تست PCRم رو گرفتم. وسایلم نصفه و نیمه جمعه و هنوز باورم نشده دارم میرم. فرودگاه برام همیشه مکان استرسزاییه و از قبلش کلیییی استرس دارم. احساس میکنم این دفعه دلیل این همه ریلکس بودنم اینه که چند ماه پیش دو تا سفر هوایی داشتم و رفتم فرودگاه و استرسم کم شده. مهراد قشنگم رو میبینممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم.
- ۱۱ نظر
- ۲۴ دسامبر ۲۱ ، ۱۱:۰۷