چند هفتهای بود قرار بود توی کلاب یکشنبههامون درمورد دوستی صحبت کنیم ولی هی جور نشد. ولی خیلی اتفاقی آخرین اپیزود منتشرشدهی بیپلاس شده اپیزود دوستی که بر اساس کتاب Friendship: The Evolution, Biology, and Extraordinary Power of Life's Fundamental Bond ه. اپیزود جالبی بود و چون به موضوعی که قراره تو کلاب درموردش صحبت کنیم مرتبط بود من دو بار گوش دادمش.
در مورد این صحبت میکنه که دوستی فقط اینجوری نیست که یه رابطهی اضافیه که زندگی رو قشنگتر میکنه و فقدانش زندگی رو با مشکل جدی مواجه نمیکنه. بلکه ارزش تکاملی داره و برای رشد و سلامت واجبه نه فقط موثر. بیک سری مثال و آزمایش داشت که از نظر من خیلی ارتباطی به بحث دوستی نداشت و بیشتر ذات اجتماعی و نیاز انسان به ارتباط اجتماعی رو نشون میداد.
دوستی اولین ارتباط اجتماعیه که بچه خارج از خانواده برقرار میکنه و با کسی که از نظر قدرت همردیفه باهاش. شبیه رابطه بالا به پایین والد به فرزند نیست. با هم بازی میکنن و توش همکاری و وفاداری و همدلی رو تمرین میکنن. بعد همین بازی! میگه بازی اصلا فقط بحث وقت گذروندن نیست. بازی ضروریه و جزء مراحل رشد و یاد گرفتن. اصلا بازی کردنو سرسری نباید گرفت و باید مراقب اهمیتش درمورد بچههامون باشیم (راستش من خیلی بیشتر دلم سوخت برای بچهها در دوران کرونا...).
همینطور کسانی که دوست نزدیک ندارن طور عمرشون کمتره و احتمال بروز اضطراب و افسردگی درشون بیشتره. میگفت این به خصوص در مورد پسرهای نوجوون خیلی وجود داره.
میاد میگه دوستی اصلا چیه؟ به چه ارتباطی میگیم دوستی؟ دوستی ارتباط خیلی نزدیکیه که با یه نفر دیگه برقرار میکنیم بدون اینکه باهاش ارتباط خونی و خویشاوندی داشته باشیم و همینطور بدون اینکه بحث رابطهی جنسی در میان باشه. حالا این رابطههه که برقرار میکنیم باید سه ویژگی داشته باشه تا اسمشو بذاریم دوستی. و نه آشنایی معمولی: بهمون حس مثبت بده، دو طرفه باشه و بادوام. مثا اگر یه نفرو تو کلاس زبان ملاقات کردیم و به هم حس مثبت دوطرفه داشتیم اسمش نمیشه دوست. وقتی میشه دوست که اینم معاشرتمون مدت طولانی ادامه پیدا کنه و بادوام بشه.
این یه تعریف حداقلی از دوستیه و قطعا هرکسی میتونه استانداردهای بالاتری از این حد داشته باشه برای تعریف دوست.
بعد میگه که ما برای اینکه رابطهمون با یک نفر از سطح آشنا به سطح دوست بیاد نیاز داریم به ۴۰-۶۰ ساعت معاشرت معنادار. و برای اینکه یه نفر از سطح دوست بشه دوست نزدیک نیاز به ۸۰-۱۰۰ ساعت معاشرت هست و اگر بخواد بشه دوست صمیمیمون نیاز به ۲۰۰ ساعت معاشرت داریم. ولی چه جور معاشرتی؟ هوا چقدر سرده؟ امسال زمستون چقدر سخت میگذره؟ نه! اینا بیمعنیترین و بیارزشترین گفتگوهای بین انسانهاست که اسمشو گذاشته گفتگوی کارمندی. :)) معاشرت و گفتگویی که اینجا مد نظره شامل همکاری در کارهای مشترک و همدلی و همفکری و بگو و بخند و بازی و ... ه. نیازه که در گفتگوها بریم سراغ موضوعات غیرامن و ریسکی. باید ریسک بپذیریم. درمورد موضوعاتی صحبت کنیم که توش میشه به اختلاف نظر خورد و میشه بحث کرد. No pain no gain! ریسک نپذیریم هیچ وقت به دوست واقعی نمیرسیم.
بعد میگفت که بررسی کردن دیدن که آدما تو نوجوونی ۳۰ درصد از وقتشونو با دوستاشون میگذرونن تو بازهی ۴۰ تا ۶۵ سال ۴ درصد و بازنشستهها ۸ درصد. و همه از از این زمانی که میگذرونن خوشحال و راضین. اهمیت دوست واقعا زیاده و مهمه که تنها نباشیم. بعد از روی سابقهی تلفنها و تماسهای تلفنی آدما بررسی کردن که تو طول زندگی تو بازههای مختلف سنی با چه کسانی بیشتر در ارتباط هستیم. مثلا اولش خانوادهس بعد میشه دوستان همجنس بعد از یه جا به بعد دوستان غیرهمجنس. بعد از مدتی دوباره برمیگرده به دوستان همجنس و در نهایت در تعادل میرسه بین خانواده و دوستان. میگفت که آدما واقعا وقتی شریک عاطفی پیدا میکنن رابطهشون با دوستاشون خیلی هیلی کم میشه. ولی این همیشگی نیست و از حول و حوش ۲۸ سالگی دوباره برمیگردن به سمت دوستاشون و جایگاه دوستاشون رو بهشون برمیگردونن توی زندگی: ما به دوستامون احتیاج داریم.
ضمنا اون چیزی که تو رابطه دوستی مهمه کیفیته نه کمیت. شاید شما ۵۰ تا آشنا داشته باشین ولی یکیشونم کیفیت لازم برای دوست رو نداشته باشه... کیفیت هم به دست نمیاد مگر با تلاش و وقت گذاشتن و تمرین کردن. همونطور که در مورد رابطهی عاطفی با پارتنر باید وقت گذاشت و یاد گرفت و تلاش کرد (و نمیشه به امان خدا رهاش کنیم تا واسه خودش پیش بره) دوستی هم نیاز به تلاش و وقت گذاشتن داره. (مثلا احتمالا اینکه الان من نشستم توی خونه و دارم زیر پتو از سرما میلرزم ولی حاضر نشدم برم خونه دوستم چون حوصلهی جمع رو نداشتم معنیش اینه که به قدر کفایت تلاش نمیکنم برای دوستیهام.)
ضمنا میگه که آدما کلا به صورت میانگین ۴ نفر خیلی نزدیک تو زندگی دارن. نباید دنبال تعدادی بیشتر از این باشیم. این ۴ نفر میتونن از اعضای خانواده باشن یا دوستها. کاش دوستهایی داشته باشیم که واقعا توی این دسته بگنجن...
کلا به نظرم بحث دوستی بحث مهمیه و خوبه که درموردش حرف بزنیم و به تعریف خوبی برسم. خودم شخصا دوستان نزدیک بسیار کمی دارم در حالی که آشنایان بیشماری دارم. خیلی از کسانی رو هم که اسمشون رو میگذاشتم دوست درواقع دوست نبودن چون تنها حسی که بهم نمیدادن حس مثبت بود. که خب با کنار گذاشتنشون حال خودم رو بهتر کردم. حالا وقتشه که برای بودن با دوستان باقیمونده که بهم حس مثبت میدن تلاش بیشتری بکنم و انرژی بیشتری بگذارم. :)
چقدر واسه من سخته مقولهی دوستی :( من عاشق تنها قدم زدن تو مرکز شهر و تنها گشتن و تماشا کردنم و واقعا کم پیش میاد تمایل داشته باشم که با کسی همراه بشم.