هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

زبان

دوشنبه, ۳۱ ژانویه ۲۰۲۲، ۰۹:۱۳ ق.ظ

این ترم کلاس زبان همه چیز جدی‌تر شده. دیگه کلا باید هلندی صحبت کنیم سر کلاس و معانی کلمات هلندی رو به هلندی توضیح بدیم. سر کلاس پرزنتیشن بدیم و ... . ترم خیلی سنگینیه و بعضی وقت‌ها سر کلاس اشکم درمیاد. :)) چون می‌خوام معنی یه کلمه رو با هلندی دست و پاشکسته توضیح بدم و نمی‌تونم. یا یه دفعه موقع ساختن جملات پیچیده‌ی شرطی نوع دوم ساده‌ترین نکات گرامری اول ترم گذشته رو از یاد می‌برم و اشتباهات احمقانه می‌کنم. ولی با تمام این‌ها این ترم رو دوست دارم چون خیلی جدی و سخته. :)) جلسه‌ی پیش سر کلاس داشتیم در مورد سفرهامون صحبت می‌کردیم. معلممون در مورد سوئد پرسید و اینکه آیا به سوئد سفر کردیم یا نه و اگر رفتیم چه برداشت و ایمپرشنی نسبت بهش داشتیم. بعد همینطور که داشتیم صحبت می‌کردیم و خاطره تعریف می‌کردیم من یهو وسط اون همه خندیدن شوکه شدم. شوکه شدم از اینکه خب کی اینقدر پیشرفت کردم که بتونم یه خاطره رو با جملات متوالی و به هم‌پیوسته و نه یه سری جمله ساده‌ی ۳-۴ کلمه‌ای تعریف کنم و همه هم بفهمن؟ اون لحظه‌ی درک اینکه واو!‌چقدر پیشرفت کردم! خیلی شیرین بود و دوست‌داشتنی. 

حالا که داره دونسته‌هام از قالب ریدینگ و لیسنینگ خارج می‌شه و مجبور می‌شم صحبت کنم، حس خوب یاد گرفتن رو تجربه می‌کنم. 

از آنجا که کار من آنلاینه، مدت‌هاست هیچ آدم جدیدی نشناخته‌م و دوست جدیدی پیدا نکردم. از این آدم جدید نشناختن خسته شده بودم و همچنین برای زبان نیاز به پارتنر اسپیکینگ داشتم. رفتم و توی اپلیکیشن tandem ثبت‌نام کردم و چند تا دوست پیدا کردم که کمکم کنن. :) اونا می‌خوان فارسی تمرین کنن و من هلندی. و ما به هم کمک می‌کنیم. یکیشون یه خانم هلندیه که ۵ سال با یه پسر ایرانی دوست بوده و ۲ هفته دیگه دارن ازدواج می‌کنن. این خانم خیلی خلی خوب فارسی رو یاد گرفته و خیلی قشنگ اینفرمال صحبت می‌کنه و فرمال می‌نویسه. بهش گفتم چطوری یاد گرفتی اینقدر خوب؟! گفت که با پادکست و فیلم و حرف زدن زیاد با دوستان و فامیل‌های نامزدش. واقعا برام هیجان‌انگیز بود این حد از میل و ذوقش به یاد گرفتن زبان نامزدش. یکیشون یه پسر ۲۲ ساله‌س که واقعا نمی‌دونم چرا داره فارسی یاد می‌گیره. :)) ولی خب خوب تمرین می‌کنه و به من هم خیلی کمک می‌کنه. قراره پرزنتیشن کلاسم رو هم قبلش باهاش تمرین کنم و بهم کمک کنه که اصلاح کنم جملاتم رو. پرزنتیشنمون قراره یه صحبت ۱ دیقه‌ای در مورد یه شهر در جهان باشه که من دوست دارم در مورد اصفهان توضیح بدم. 

این که بشه آدم با اپلیکیشنا ارتباط برقرار کنه و اینا رو جرئتشو رعنا به من داده که با یه اپلکیشن هم‌سفر و مهمان دوچرخه‌سواری جاده‌ای پیدا می‌کنه. :) تصمیم گرفتم جسورتر باشم و بیشتر به آدمای جدید فضا بدم تا بدون اینکه بهم آسیبی بزنن باهاشون صحبت کنم. واقعا تشنه‌ی شنیدن قصه‌های جدید و شناختن آدم‌های جدیدم و کرونا، قرنطینه و کار از خانه به کلی جلوی این رو گرفته. 

 

 

امروز اینجا کد زرد اعلام شده و طوفان شدیده. همینطور که نشستم پشت کامپیوترم صداهای وحشتناک میاد از بیرون. و این در حالیه که من باید حتما پاشم برم تا داروخونه و قطره ی چشمم رو بگیرم. :)) تازه همین الانش هم دو روز دیر شده چون جمعه اسیستنت دکتر نسخه‌مو فرستاد برای داروخانه و گفت تا آخر روز می‌رسه فردا می‌تونی بری بگیری و من چک نکرده بودم که آخر هفته این داروخانه‌ی نزدیک من (که نسخه‌م براش ارسال شده) بسته‌س. حالا چشمم ملتهبه و واقعا باید هرطور که هست برم و قطره رو بگیرم. فقط نمی‌دونم دقیقا چطوری باید نو این طوفان برم. :))) 

 

پ.ن: دارم از روزمره‌نویسی به عنوان راهی استفاده می‌کنم برای برگشتن به زندگی نرمال و روتین خودم. دارم خیلی اذیت می‌شم از این جداافتادگی.  

  • مهسا -

نظرات (۶)

نمیدونم چجوریه که بعضیا دنبال فارسی یادگرفتن هستن :))
منم توو tandem با چند نفر آشنا شدم که خیلی روان فارسی حرف میزدن 

پاسخ:
بعضیاشون یه رگ و ریشه‌ی ایرانی دارن. مثلا پدربزرگی چیزی و واقعا جالبه که حوصله فارسی یاد گرفتنو دارن :)) 

گاهی با خودم میگم نکنه اینا جاسوسی چیزین میخان ایرانی یاد بگیرن :)))

پاسخ:
=))

چقدر خوبه که داری یه زبان جدید رو یاد میگیری. 

 

کمی بهت حسودی کردم :))

 

منم از این دوستا داشتم قبلنا که زبان میخوندم. یه پیرمرد انگلیسی بود که عاشق فرهنگ ایرانی بود. یک ماه قبل از اینکه من بیام استرالیا اون رفت ارمنستان برای زندگی که به ایران نزدیک باشه. 

پاسخ:
ما مجبوووووریم:)) زبان یاد گرفتن تو این سن واقعا سخت‌تره. ولی کاش اقلا زبانی که دارم با این همه انرژی گذاشتن یاد می‌گیرم زبان مهمتر و پرکاربردتری بود در جهان. :)) آلمانی فرانسوی اسپانیایی چیزی :))

واااااو! چقدر عجیبن این آدما :)))) واقعا نمیتونم تصور کنم به نیت نزدیکی به ایران کسی بیاد ارمنستان زندگی کنه :))

من واقعا ممنونم که احساستتون رو مینویسین. برا ماهایی که بعدا میخوایم بیام اونور خیلی حس خوبی داره خوندن متن‌هاتون.

پاسخ:
سلام. :) 
ممنون که میخونین. البته آدما با هم متفاوتن و احساسات متفاوتی رو تجربه می‌کنن.
ولی منم همیشه دوست داشتم از قدیما بخونم احساسات آدمای متفاوت رو بعد از رفتنشون. 

چقدر حس خوبی بود اونجا که وسط حرف زدن یهویی متوجه شدی واااو من کِی اینقدر پیشرفت کرده ام که بتونم حرف بزنم و دیگران من را بفهمند:)

راست میگی یادگیری زبان جدید اصلا راحت نیست، من که فعلا زیر همین انگلیسی هم زاییده ام:( واقعا چطوری این خارجی ها میایند فارسی را اینقدر روون یاد میگیرند؟ چقدر انگیره شون بالاست! دمشون گررم. به هر حال اونقدر که برای من زبان انگلیسی ضرورت داره حتما برای اونها فارسی ضرورت نداره! بخاطر همین نمیفهمم اینهمه انگیزه را از کجا میاورند؟!

یه سوال، شما برنامه ات ماندن در هلند است که زبانش را شروع کردی درسته؟ منظورمه اگر صرفا دانشجویی بود این کار را نمیکردی؟ 

+قبلا یکی دوباری خوندمت، از وبلاگ صبا جان، البته فکرکنم قبلاها کمتر مینوشتی، میتونم به پیوندهام اضافه ات کنم که یادم باشه بخونمت؟

پاسخ:
سلاام. خیلی ممنون!ْ باعث افتخار و خوشحالی منه که منو می‌خونید :)

واقعا حسش خوب بود. واقعاااا. جدا این همه انگیزه واسم جالبه. من اگر مجبور نبودم هرگز این همه وقت صرف هلندی نمی‌کردم.
من دانشجو نیستم. کار می‌کنم و خب بله. برنامه‌‌ی بلندمدنم اینه که اینجا بمونم و حداقل اقامت و شهروندیم رو بگیرم که برای این کار باید زبان رو یاد بگیرم.

سلام. بابت پیشرفت ات در یادگیری زبان هلندی تبریک میگم، امیدوارم خیلی زود به سطحی که میخوای برسی

برام ملموس نیست چرا یک نفر ممکنه دلش بخواد زبان فارسی را یاد بگیره :))

قطره ات را گرفتی؟ چشمت بهتر شد؟

پاسخ:
مرسیییی:)
واقعا برای منم خیلییی عجیبه و اولش فکر نمیکردم اصلا کسی رو پیدا کنم. :))
چشمم خداروشکر بهتره. اون روز با هزاران بدبختی تو طوفان رفتم قطره‌مو گرفتم و برگشتم :))‌چشمم واقعا ملتهب بود و دیگه بیشتر از اون نمی‌شد به تعویق انداختش. همینطوریش ۳ روز اینطورا بدون قطره مونده بودم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هجرت‌نوشته‌ها

مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

طبقه بندی موضوعی