هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

No means No

پنجشنبه, ۲۴ مارس ۲۰۲۲، ۱۰:۴۳ ق.ظ

بالاخره تونستم بعد از یک سال با دوست هلندیم تماس بگیرم و با هم قرار بذاریم که ببینیم همو.

برای کسی که در درون ماجراهای من با دانشگاه نبوده تصور اینکه چرا باید چنین چیزی برام این همه سخت باشه که یک سال طول بکشه سخته. ولی واقعیت اینه که من از هرچیزی که یادآور دانشگاه باشه برام پرهیز می‌کردم.

القصه دیروز بالاخره تونستم دوست هلندیم رو ببینم. من در موردش خیلی زیاد نوشتم قبل‌تر. چون خیلی زیاد با هم وقت می‌گذروندیم تو دانشگاه و بیرون دانشگاه و در جریان مسائل خصوصی زیادی از هم بودیم. اون به من کمک می‌کرد که با فرهنگ جدید کنار بیام و من به اون کمک می‌کردم که مشکلات نامرئی فرهنگشون رو ببینه. آدم دغدغه‌مندیه که تلاش می‌کنه از white privilege ش عبور کنه تا بتونه زندگی رو از دید آدم‌های غیر وایت ببینه و بفهمه که چه مشکلاتی دارن. می‌گفت صرف دوست بودن با تو داره به من یه عالمه مشکل رو نشون می‌ده که هرگز نمی‌دونستم وجود دارن. 

حالا دوباره دیدن همدیگه واقعا لذت‌بخش بود. تو بخشی از حرفامون داشت بهم یه عالمه پیام‌هایی رو نشون می‌داد که از آدم‌های مختلف تو دانشگاه و تو موقعیت‌های ریسرچی داره دریافت می‌کنه که رسما آزار محسوب می‌شن. اینکه آدما به خودشون اجازه می‌دن به صرف اینکه یه دختر دوستانه برخورد کرده باهاشون -به صرف موقعیت و مسئولیتش مثل هماهنگی برگزاری یه talk علمی حرفه‌ای- بهش چشم داشته باشن. گفت الان که هلندی بلدی دیگه می‌تونم اینارو باهات share کنم چون می‌تونی اصل پیام‌ها رو ببینی و نیازی به ترجمه نیست. :)) بهش گفتم که برام خیلی جالبه شنیدن این‌ها ازش چون من اگر در موقعیت مشابه بودم و پیام‌های مشابه دریافت می‌کردم فکر می‌کردم لابد اینا طبیعیه و مطابق فرهنگشونه و منم که بی‌اطلاع و متفاوتم. گفت من کاملا متوجه حرفت می‌شم ولی هرگز اجازه نده این فکر که شاید چیزی در فرهنگ دیگری طبیعیه باعث بشه که «حس» ناامنی و معذب شدن خودت رو نادیده بگیری. اصلا مهم نیست قصد دیگری چیه. مهم اینه که قطب‌نمای حرکت تو باید احساسی باشه که خودت دریافت می‌کنی. به صرف اینکه اینجا یه فرهنگ متفاوت داره قرار نیست قطب‌نماهه رو خاموش کنی. حتی اگر چیزی واقعا تو فرهنگ ما طبیعی باشه که برای تو طبیعی نیست باید نشون بدی که آزرده شدی. چون آدما باید باهات با توجه به راحتی و ناراحتی خودت برخورد کنن نه فرهنگ و راحتی خودشون. تو به اندازه‌ی بقیه حق داری. فرهنگ تو به اندازه‌ی فرهنگ دیگران مهمه. 

بعد نمی‌دونم چطوری حرفمون رفت سمت فرهنگ تعارف ایرانی. یه خاطره برام تعریف کرد از مواجهه‌ی عجیب با تعارف ایرانی و منم براش توضیح بیشتری دادم درمورد ماجرا. :)))) نمی‌تونست جلوی خنده‌شو بگیره. بعد یهو جدی شد. گفت یعنی شما یه وقتایی یه «نه»ی میگین که معنیش نه نیست؟ و اینو هم شما می‌دونین هم طرف مقابل؟ ولی بازم این کارو میکنین؟:))) و اگر نکنین غیرمودبانه محسوب می‌شه؟:))) گفتم یه چیزی تو همین مایه‌ها. گفت من دارم به این فکر می‌کنم که این همه تلاش می‌کنیم برای اینکه بگیم وقتی یه دختر میگه No واقعا منظورش Noه و جای هیچ تفسیر و تعبیر دیگری نداره. این چقدر تو فرهنگ شما سخت می‌شه! هم نه گفتن هم نه شنیدن و هم تعبیر کردن نه سخت می‌شه. گفتم دقیقا همینطوره. به ویژه‌ که ادبیات ما پر از این Noهای به معنای yesه و ماجرای ناز و نیاز کردن. گفت چی کار می‌کنین جدی؟ :)) گفتم والا ما داریم خودمونو خفه می‌کنیم که به مردم یاد بدیم وقتی یه دختر میگه No واقعا همین شنیده بشه. حتی اگر اون منظورش No نباشه، اینجوری مطمئن‌تر و امن‌تره که فرض بشه که داره راست راستکی می‌گه نه. ولی خب ادبیاتمون و کل فرهنگ تعارفمون خلاف اینه. و آسون نیست متقاعد کردن آدما به اینکه چیزی رو که اینقدر ریشه دوونده تو فرهنگ ما تغییر بدن تو ذهنشون.

و تمام مدت فکرم پیش نامجو بود و ماجرای سال گذشته. که خیلی جدی توی اون فایل صوتی داشت از ادبیات و شعرهای بیمارگونه‌ی عاشقانه‌‌ی توی ادبیاتمون به عنوان مدرک استفاده می‌کرد که بگه No زن‌ها معنی متفاوتی داره. که داشت به وضوح و آشکارا و با افتخار ماجرای تجاوزش به زنی رو تعریف می‌کرد که گفته بود نه ولی از نظر ایشون منظورش بله بود. :)‌

چقدر فرهنگمون سخته. چقدر ادبیاتمون سخته. چقدر این چیزها توی ما ریشه دوونده. توی ذهنمون و توی دلمون. و چقدر سخته متقاعد کردن دیگران به تغییر دادن این چیزها. 

گاهی وقت‌ها واقعا می‌ترسم از همه چیز. چون که می‌بینم این فقط تو نگاه و فکر مردها نیست. که خیلی از دخترها و زن‌ها هم دفاع می‌کنن از این مفهوم «ناز» کردن افراطی. از این نه‌های به معنی آره. می‌ترسم چون که مفهوم عشق و دوست داشتن و روابط عاطفی توی ذهنمون از روی ادبیاتمون و شعرهای عاشقانه‌مون شکل گرفته. ادبیاتی که تهش رو بگیریم بریم می‌رسیم به تجاوز، تملک‌خواهی و روابط ابیوزیو. می‌ترسم چون می‌بینم هنوز دخترهایی هستن که اینهارو به معنی عشق تفسیر می‌کنن. مثلا تو سریال خاتون که این روزها تو پخش خانگی هست، شخصیت شیرزاد یه نفریه که رسما تملک‌خواه و بیماره. برای به دست آوردن زنش بهش سال‌ها دروغ گفته و پدرش رو زندانی کرده. بعد سال‌ها به مالکیتش درآوردتش. بعد بهش تجاوز کرده وقتی بهش می‌گفته نه. بعد به خاطر به دست آوردن دوباره‌ی زنی که آشکارا بهش گفته ازت متنفرم و به عشق مرد دیگری دل سپرده هزاران بلا سر این و اون آورده. چون که obsession داره با این زن و می‌خواد «مال» خودش باشه. بعد من وحشت می‌کنم از دیدن حجم توییت‌هایی که در ستایش این شخصیت هست. تعداد کسانی که می‌گن «توقع زیادیه که آدم بخواد یکی مثل شیرزاد دوستش داشته باشه؟» یا اینکه «کاش همه عشقو از شیرزاد یاد می‌گرفتن» منو می‌ترسونه. چون حس می‌کنم تمام تلاش‌هامون برای جا انداختن مفهوم No means No داره میره روی هوا. واقعا چطوری می‌شه از مرد ایرانی توقع داشت این مفهوم رو بفهمه و یاد بگیره وقتی جلوی چشمش دخترها برای خلافش ذوق می‌کنن و سر و دست می‌شکنن؟ این چیزهای کوچک توی فرهنگمون منو می‌ترسونه. خیلی هم بد می‌ترسونه.

 

 

پ.ن ۱: کتاب که زیاد می‌خونم و دائم. :)) ولی بالاخره یه کتاب جذاب شروع کردم. از این کتاب‌ها که به شدت هیجان‌زده‌م می‌کنن و دوست دارم درموردشون با همه حرف بزنم. فکر می‌کنم خوندنش خیلی طول بکشه چون که هر جمله‌ رو بارها می‌خونم و بهش فکر می‌کنم. ولی از الان هیجان زده‌م برای نوشتن در موردش وقتی که تموش کنم. ^_^ 

 

پ.ن ۲: دیروز با دوچرخه رفتم دوستم رو ببینم. نیم ساعت زود راه افتادم و دقیقا راس ساعت رسیدم. :))) چون که هزار بار از دوچرخه پیاده شدم راه افتادم دنبال درختا و گل‌ها و شکوفه‌ها برای عکس گرفتن. :)) این عکس هم از دیروزه. دوستم که عکسا رو دید گفت: پس بهشت چه شکلیه؟ :( تصور من از بهشت همینا بود که. اگر اینا روی زمینه، بهشت چیه پس؟ :)))) خیلی خندیدم بهش.:دی

 

  • مهسا -

نظرات (۹)

سلام بر مهسای عزیز و فرهیخته :)

 

از آخر شروع کنم: وای از این عکس زیبا و شکوفه ها :) بهار اونجا داره چیکار میکنه؟ راستی وضعیت بوی گل ها و شکوفه ها به چه صورت هست اونجا؟

 

من خاتون رو می بینم ولی خب من تو هیچ شبکه اجتماعی ترندها رو دنبال نمیکنم! خیلی واسم جالب بود نظرشون در مورد شیرزاد! من همچین چیزی هم به ذهنم خطور نمی کرد!! 

 

فرهنگ ما فقط مشکل نه گفتن نداره از دید من! بحث ناز و نیاز نیست فقط! مشکلات روانشناسی و سرکوب های متنوع بیداد میکنه همه جوره! این وسط ادبیات هم نقش داره قطعا! ولی خب خیلی هم چیز درهم برهم هست!

 

چقدر خوب که دوست هلندیت رو دیدی و چه بحث های عمیقی دارید. خوشحالم که اینقدر حالت خوب هست که تونستی با دوستت ارتباط بگیری :)

 

 

پاسخ:
سلاااام:*
وای بهارمون خیلیییییی خوشگله. فقط مشکلش اینجاست که به شدت کوتاهه. مثلا ۳ هفته :)) ولی زیاد بو و اینا ندارن. شبیه شیراز نیست مثلا که شهر خوشبو میشه کلییییی.

واقعا من می‌ترسم کسی در مورد شیرزاد اینارو میگه! و متاسفانه زیاااااده! 

آآآره درست میگی. اون فقط بخشی از مشکله. دلیل اینکه خیلی تو ذهنم پررنگ بود، این بود که نامجو به ادبیات اشاره می‌کرد تو ویسش. این خشم از ادبیاتمون انگار مونده بود تو ذهنم...

مرسییی:) آره واقعا واقعا خوشحال شدم از دیدنش. حس کردم مثل همون موقعه همه چیز که میتونیم بشینیم ساعتهاااا با هم درمورد جهان صحبت کنیم...

سلام. اونجا که گفتی دوستت گفته احساست را به عنوان قطب نما در نظر بگیر و بقیه باید با تو با توجه به راحتی و ناراحتی ات برخورد کنند خیلی جالب بود... 

متاسفانه من دید خوبی نسبت به ادبیات مون ندارم :)) اینکه ناز کردن و تملک زن را بال و پر میده یک جنبه اش است، جنبه های منفی دیگه هم داره... حتما فهمیدن تعارف برای دوستت سخت بوده، و توضیح دادنش برای خودت نیز.

حالا حداقل اسم کتاب را لو میدادی، اینجوری میمیرم از کنجکاوی :))

چه منظره دلنشینی..

 

پاسخ:
سلااام. :)
آآره واقعا! خیلی برام جالب بود... گفت فکر نکن فقط تو اینطوری یا به خاطر فرهنگه. من هر بار مورد آزار قرار میگیرم به خودم شک میکنم. به اینکه من کار بدی کردم؟ سیگنال بدی دادم؟ بعد میرم به دوست‌پسرم نشون میدم پیامارو که  اون بگه اصلا طرف منظوری داشته یا من توهم زدم؟ گفت این شک کردن و اتهام زدن به خود و اینا مشکل همممممممه‌مونه...

اسم کتاب هم سکرته :))))))) 

توجیه نامجو بی‌اساس هست و هجمه‌هایی که بهش وارد شده به خاطر اون فایل صوتی کاملا درست. ولی اگه درست خاطرم باشه آن خانم بعد از اون اتفاق تو کنسرت نامجو حضور داشته و جیغ و کف و هورا می‌کشیده و همچنان بینشون خوب بوده. برای من نامجو مهم نیست و حتی تعداد اثرهایی که ازش شنیدم انگشت‌شمار هست ولی خب انتظر دارم کسی که این ادعاها را بیان می‌کنه رویکردش هم شبیه به کسی باشه که آسیب دیده به هر حال نمی‌شه که تا وقتی با طرف خوبی توی ذهنت بگی اون اتفاق ناز و ادا بوده و وقتی بینشون خراب میشه ادعای تجاوز کنه.

پاسخ:
در مورد اون خانمی که اولین بار این ادعا رو مطرح کرد صحبت نمیکنم (هرچند درمورد اون هم به شدت باهات مخالفم. چون مطلقا تصوری از شرایطی که یه زن توش قرار میگیره نداری. ولی فعلا مایل نیستم در مورد اون صحبت کنم). در مورد زنی صحبت میکنم -ناشناس- که خود نامجو درموردش حرف زد توی ویس لورفته‌ش. همونی که تو جمع خصوصی بود. ما نمی‌دونیم اون زن کیه. چون حرفی نزده. ولی چیزی که نامجو داشت با افتخار توصیف می‌کرد توصیف تجاوز بود. 

من در خصوص آن خانم ناشنان اطلاعی ندارم و در کامنت قبلی هم نامجو را محکوم کردم. قصد دفاعی هم از شخصش نداشتم؛ حتی نه می‌دونم به چند نفر تجاوز کرده تنها یک موردی نقد کردم که من در خصوصش نظر دادم. موردی هست که بعد از رخ دادن این اتفاق همچنان ابراز علاقه می‌کرد و اثری از ناراحتی یا نفرت ازش نمی‌دیدیم کلیپی هم ازش دیدم که داشت توی کنسرتش شادی می‌کرد. من می‌پذیرم که فرد ممکنه بعد از مدتی در قبال رفتاری که باهاش شده حس بد بگیره و مصداق تجاوز شده باشه ولی خب به هر حال انتظار دارم که متر این ناراحتی اتفاقات رخ داده طی همان زمان رابطه بوده باشه.

حالا اصراری هم روی این مورد خاص ندارم شاید اطلاعاتم ناقص باشه و خب اگه در خصوصش بیشتر می‌دونی ممنون می‌شم در جریانم بذاری.

به طور کلی بخوام بگم اینه که اگر خانم‌هایی خودشون به این نوع روابط سلطه‌گرایانه دامن بزنند و به نوعی این ذهنیت برای آن فرد متجاوز ایجاد کنند که کار درستی انجام می‌ده، در روز محاکمه جزو شاکی‌ها قرار نمی‌گیرند که آره به ما هم تجاوز شده، بلکه در قبال فکر و رفتاری که در پرورشش نقش داشتند مسئولند.

پاسخ:
همون طور که گفتم من در مورد اون خانم که میگی صحبت نمیکنم. در مورد کسی دیگه دارم صحبت میکنم و عملی که خود نامجو توی ویسش تعریف کرد که انجام داده (طبیعتا داشت میگفت تجاوز نبوده ولی داشت تجاوز رو توصیف میکرد). در مورد اون خانم که میگی دوست ندارم صحبت کنم چون که اون مدت این بحث ساعتهای طولانی تمام بحثهای رومهای مختلف کلاب هاوس رو گوش دادم و در جریانش هستم. و به قدری برام آزاردهنده‌س فکر کردن دوباره بهش که دوست ندارم بحث رو مجدد باز کنم. 
من مخالفتی با مسئولیت شخصی ندارم. ولی چیزی که مردها درک نمی‌کنن عموما شرایطیه که یه زن توش قرار میگیره. مرد سلطه‌گر منیپولیتیو اونها رو به قدری ضعیف میکنه که وارد میشن به پذیرش خیلی رفتارها. اینا رو از خودم درنمیارم. میتونی درمورد روابط ابیوزیو بخونی اگر که نخوندی. و چرا. اونها در روز حسابرسی در جایگاه شاکی قرار میگیرن. 

متوجه شدم که روی صحبتت در خصوص مورد دیگه بوده و خب طی کامنت دوم هم صحبت‌هایت را تایید کردم. انتقادی به متنت که نداشتم و می‌خواستم آن خانم مد نظرم را بهانه‌ای برای کلی نوشتن در خصوص جنبه دیگری از این موضوع کنم. به هر حال خودم هم علاقه‌ای به بحث در خصوص مورد خاص ندارم و خب حالا که تو که اطلاعاتت در خصوص این مورد خاص کامل‌تره می‌گی اشتباه قضاوت کردم؛ من بحث نکرده حرفت را می‌پذیرم و جای دیگه هم در خصوصش صحبت نمی‌‌کنم.

در خصوص پاراگراف دوم پاسخی که به کامنت دادی من خودم هم گفتم که فرد ممکنه پس از مدتی از رفتاری که باهاش شده حس بدی بگیره و مصداق تجاوز هست، در واقع قبول دارم که چیزهایی را می‌پذیرند که از قبل دوست نداشتند یا بعدا به خاطرش سرخورده می‌شند. تقریباً یک چیز داریم می‌گیم ولی متوجه نمی‌شم چرا مقابلم قرار می‌گیری و می‌گی این چیزها را از خودت در نمیاری:)) 

مگه من غیر این گفتم؟

اما جایی که بنظر میاد اختلاف نظر داریم بذار از حرفای خودت استفاده کنم. تو مثال از سریال خاتون زدی که یک رفتار سمی را تبلیغ می‌کنه و بعد در شبکه‌های اجتماعی می‌بینی که خیلی از افراد طرفدار همچین رفتاری هستند وخودت هم می‌گی که "چطور از مرد ایرانی توقع داشت این مفهوم رو بفهمه و یاد بگیره وقتی جلوی چشمش دخترها برای خلافش ذوق می‌کنن و سر و دست می‌شکنن؟" 

حالا من نوعی دارم می‌گم که همچین دخترانی هم مقصر هستند و اگه خودشون همچین روابطی را از قبل می‌پسندیدند (بنا به هر دلیل که به مرد ارتباطی نداره) و این رابطه را با یک مرد تجربه می‌کنند و تصدیقی بر رفتارش می‌شند. اینجا باز هم اون خانم‌ها حق شاکی بودند دارند؟ در صورتی که قبل از آشنایی با مرد مورد نظرشون همچین چیزی را خواهان بودند.

به این توجه داشته باش که به هر حال این نوع از رابطه بنظر من اشتباه هست و حتی اگه اون خانم هم سهم خودش از اشتباه ماجرا بپذیریه چیزی از اشتباه بودن یا اشتباه مرد کم نمی‌کنه روی صحبت من اینجاست که چرا اون خانم تبرئه می‌شه؟ 

پاسخ:
ببخشید. حق با توئه. باهات کاملا موافقم. بیخودی عصبانی شدم :دی 

خوشحالم که عصبانی نیستی. :دی 

من نمی‌خوام توجیهی برای تجاوز یا رفتارهای اشتباه بیارم و خب مثال اولیه‌ام بد انتخاب کردم و عذر می‌خوام. این سهل‌انگاری احتمالاً ریشه از این می‌گرفت که خود داستان نامجو برای من پر اهمیت نبود همونطور که احتمالاً تو از ماجرای یک خواننده‌ای که ازش اثرهای خیلی کمی شنیده باشی و شناخت نداشته باشی راحت‌تر گذر می‌کنی به هر حال ازش به عنوان یک مثال جزئی می‌خواستم استفاده کنم که به چیز دیگری برسم که خب اشتباه کردم. 

به هر حال چیزی که می‌خواهم بهش برسم این هست که علاوه‌بر اصلاح رفتار آقایون و اینکه بیشتر مراقب کارهاشون باشند که تو متنت گوشزد کردی. از جانب خانم‌ها هم نیازمند این هستیم که در قبال رفتارهاشون احساس مسئولیت کنند که در برابر رفتارهای نادرست واکنش‌های منفی نشون بدند. این سکوت نکردن نه به عنوان یک انتخاب فردی باشه بلکه یک مسئولیتی که باعث تربیت رفتار جنس مقابل می‌شه. یعنی حالا هرچی تو بگی این رابطه سالم نیست من بگم سالم نیست اثرش کمتر از اون هست که فرد توی رابطه از طرف مقابلش واکنش بازدارنده ببینه. نمیشه کسی که قدرت واکنش بازدارنده نداره را سرزنش کرد به هر حال نیاز به حمایت و تمرین داره ولی خب کسی که کلاً نمی‌خواد همچین رفتاری داشته باشه داره یک رفتار بد پرورش می‌ده بنظرم باید نکوهش بشه که متاسفانه در اکثر مواقع کاری با این دسته از آدم‌ها ندارند یا حداقل من ندیدم.

(زندگی قرار نیست ماشینی باشه ولی خب هممون احتمالا فرق عشوه و نگاه شیطنت آمیز را با نه متوجه می‌شیم.)

پاسخ:
متاسفانه همه تفاوت عشوه و نه رو متوجه نمیشن. از تجربه‌ی شخصی عرض میکنم.
نمیدونم متوجه هستی که واکنش‌های منفی خانمها چقدر هزینه‌بره یا نه. 
به طور کلی باهات موافقم. ولی فکر میکنم در جزییات موافق نباشیم. شاید چون دارم به عنوان یک زن زندگی میکنم و دائم با آزارهایی مواجه میشم که کسی از دوستان پسرم نمیتونه باورشون کنه. 

من دانشجو لیسانس که بودم ایران توی خوابگاه برامون فیلم ملی و راه های نرفتش رو گذاشتن. که خدایا.. حالم بد شد از این حجم از تو سرخور بودن این بشر. حس میکنم نه تنها ادبیات بلکه فیلم سینما تلوزیون هم این سیستم رو بازتولید میکنه( مرد قدرتمند و اگرسیو زن سکسی و فرمان بردار و پسیو) فیلم شنای پروانه هم یه نمونه دیگه. 

من چند مدتی هست ایران نیستم و ارتباطم رو هم محدود کردم به چندتا از دوستای خاص ایرانی و بیشتر ارتباط داشتن با غیرایرانی ها(ملیت ها مختلف) و واقعا به میزان بسیار بالایی آرامش روانم بیشتر شده و انگار دارم زندگی میکنم. چون حس میکنم دارم فاصله میگیرم از این الگوها و دارم بازتعریفشون میکنم توی ذهن خودم و با مدل دیگه ای پیش میرم. نمیدونم بقیه چیکار میکنن ولی  واقعا دوست ندارم این وجه از فرهنگ مبدا خودم رو منتقل کنم به نسل بعدی خودم ( که قطعا شرایط متفاوتی خواهند داشت) 

پاسخ:
وااای واقعا چقدر اون فیلم ملی روی اعصاب بود! همینطور فیلم دربند. یه سری زن بدون اختیار...

صددرصد همینطوره. این بخش از فرهنگمون به هیچ عنوان نباید منتثل بشه به بچه‌هامون...
  • محبوب حبیب
  • سلام مهسا جون. خوبی؟

    از ماجرای نامجو بی خبر بودم کاملا و الان متوجه شدم. چقدر بد. 

    حسم در خصوص شیرزاد دقیقا مشابه تویه. ازش می ترسم. 

    و تجربه مشابهی از این شرایط داشتم که نه را نمی فهمید و رسما از هر طرف می رفتم سر راهم بود و فکر می کرد این ناز رو بیشتر بخره میشه بله. ماه های زیادی زجر کشیدم. آخرش رسما به های های گریه افتادم جلوی مادرش و التماس می کردم حداقل شما بفهمید نه من واقعا نه است. 

    پاسخ:
    سلاااام:) قربان شما. شما خوبین؟
    خیلی بد بود نامجو. من واقعا سرش اذیت شدم چون خواننده‌ی محبوبم رو از دست دادم :))

    آآآه :(‌چقدر درک میکنم :((( چنین شرایطی رو سالها با یک نفر تجربه کردم. و هیچطوری نه رو نمیفهمید. هییییچطوری :(( شاید واسه همین اینقدر برام شخصیه این ماجرا. 

    سلام :)))

    من با کل متنت موافقم صددرصد و منم یاد نامجو افتادم اتفاقا تا دیدم تو تیتر پستت نوشتی نو مینز نو!! یعنی از پارسال با این جمله همش یاد اون میفتم ناخواگاه!!!!!

    جز اینکه Persian people وایت محسوب میشن، نه غیروایت. البته که همه مردم ایران پرشین نیستن و کورد و ترک و غیره داریم، و همه پرشین ها هم از ایران نیستن (از افغانستان و تاجیکستان هم ممکنه پرشین داشته باشیم). حالا نمی خوام بحث نژادی کنم اصن، کلی گفتم.پرشین ها وایتن ؛)

    یعنی توی هلند غیر از این فکر میکنن؟

    پاسخ:
    سلام. 
    نه نه. ایرانی‌ها براون هستن نه وایت.
    وایت به معنی سفیدپوست نیست.
    ما وایت در نظر گرفته نمیشیم. ما براون هستیم. در کل اروپا و آمریکا هم این تعریف برقراره :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    هجرت‌نوشته‌ها

    مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

    طبقه بندی موضوعی