مددکار اجتماعی
یه اپلیکیشن هست به اسم Tarjimly. این اپلیکیشن رو مددکارهای اجتماعی و نیروهای داوطلب توی کمپهای پناهندگی استفاده میکنن برای ترجمهی حرفهای پناهجوها. مثلا اگر پناهجوی ایرانی اونجا به پزشک مراجعه کنه و انگلیسی بلد نیست، توی اپلیکیشن درخواست میدن که یه نفری که فارسی و انگلیسی بلده تلفنی ترجمه رو انجام بده. من چند وقتیه که با این اپلیکیشن کار میکنم و تلاش میکنم که در حد توانم ترجمه کنم.
دیروز، یه خانم مددکار درخواست داد و من هم پذیرفتم. بهم گفت یه سری عکس از متن دستنویس فارسی برات میفرستم برام به انگلیسی ترجمه کن. وقتی عکسهارو فرستاد دیدم بعضیهاش به شکل ترانهس. به مددکار گفتم که اینا بعضیهاش شعر و ترانهست و ترجمه کردنش سخته. ولی من تلاشمو میکنم. مددکار با تعجب گفت: شعر؟! اینارو یه پسر تحصیلنکرده در شرایط خیلی سخت نوشته و از اینترنت کپی نکرده. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم که میگی شعره. گفتم شعر و ترانه گفتن تو خون ما ایرانیهاست انگار. :)) خیلی معموله برای ما که این کارو انجام بدیم.
بعد متنها رو براش ترجمه کردم. به جز متنهای انگیزشی و انرژی و امید دادن به خودش یه سری متن و ترانهی عاشقانه بود که شامل اسم معشوق هم بود. ماریا*. هی ماریا رو توصیف کرده بود و نوشته بود که در روزهای سخت بهش کمک کرده و خیلی دوستش داره. و اینکه مردم چی میگین در مورد اینکه اون در حد ماریا نیست هیچ اهمیتی نداره. یک سری رویاپردازیها کرده بود در مورد خانوادهای که با ماریا تشکیل خواهد داد و بعد با همدیگه به مردم کمک و خدمت خواهند کرد. من همهی اینارو ترجمه میکردم بدون هیچ حس خاصی. تا اینکه بالای صفحهی چتم با مددکار رو چک کردم و دیدم اسم مددکار ماریاست! یهو بدنم منقبض شد و مغزم در آئتانهی انفجار قرار گرفت. داشتم متنهای شخصی یه پناهجو رو ترجمه میکردم که عاشق مددکارش شده بود و مددکارش برای اینکه رفتارهاش رو رمزگشایی کنه اون متنهارو آورده بود برای ترجمه. عین توی فیلما!(همون پدیدهی مشهور وابستگی مددجو/بیمار به مددکار/درمانگر و اشتباه گرفتنش به جای عشق) اون همه اصرارش توی متنها روی «خدمت به مردم» هم به خاطر همین بود که ماریا داره به مردم خدمت میکنه.
ماریا یک عالمه از من تشکر کرد و هی گفت نمیدونی چه کمک بزرگی کردی و چقدر این ترجمه باارزش بود. کاش میدونستم بعدش چی میشه و چه برخوردی با پناهجو میکنه... تصور بقیهی ماجرا به خیالپردازی خودم سپرده شده.
* اسم واقعی نیست.
- ۲۲/۰۴/۱۳
وایییییییی چقدر فیلم بود :)
یهو هیجان انگیز شد و مدل اصغر فرهادی هم آخرش باز موند :)