هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

برای خواهرم هارلی

سه شنبه, ۷ ژوئن ۲۰۲۲، ۱۰:۱۳ ق.ظ

اسمش هارلیست. اهل چین است و سابقا بودایی بوده. همان‌طور که تمام خاندانش بودایی هستند. ۵ سال پیش تشخیص سرطان خون گرفته و بهش گفته‌اند که ۸ ماه بیشتر وقت ندارد. ۵ سال گذشته است و هنوز زنده است. بیمار است و در رنج و درد، ولی زنده است. دو سال پیش تصمیم گرفته مسلمان بشود. دینش را تغییر داده و توسط خانواده به طور کامل طرد شده. تصور کنید دختر بیمار ضعیفی را که خانواده‌اش به طور کامل کنار می‌گذارندش.  شرایط به قدری برایش سخت شده که ناچار به ترک چین شده و با همان حال بیمار و زار و نزار به اندونزی رفته و در حجره‌ای در خانه‌ی شیخی ساکن شده. سقف بالای سرش همین سقفیست که شیخ برایش فراهم کرده. شیخ از اهل تصوف است و هارلی را وادار به انجام کارهایی می‌کند که با آن‌ها راحت نیست و آن‌ها را شرک می‌داند. ولی مجبور است. مجبور است چون سقفی بالای سرش نخواهد بود اگر سرپیچی کند. هارلی بیمار است. خیلی بیمار. در حال بیماری درس می‌خواند. دختر چینی که ۲ سال پیش اسلام آورده و حالا قرآن را به عربی فصیح و با صوت زیبا می‌خواند. هارلی بیمار است. خیلی بیمار. گاهی از چشم‌ها و بینیش برای نزدیک به یک ساعت خون می‌آید. گریه می‌کند و الا بذکرالله تطمئن القلوب می‌گوید و درد را تاب می‌آورد. هفته پیش گریه می‌کرد که اگر پیش از به پایان بردن قرائت قرآن سوی چشمانش را از دست بدهد یا بمیرد چه؟ گاهی وقتی به صدای صوتش گوش می‌دهم درد و ناله و نفس تنگی را حس می‌کنم. دیروز بهش گفته‌اند که فقط ۴ ماه مانده. ۴ ماه. ۴ ماه که تاب بیاورد درد را همه چیز تمام می‌شود. هارلی با عجله‌ و ولع بیشتری قرآن می‌خواند و نگران است که پیش از تمام کردن آن از دنیا برود. من این دختر را درک نمی‌کنم. نه خودش را، نه مسیری را که آمده، نه ایمانش را که از جنس یقین است. راستش من اگر در چنین شرایطی بودم از خدا عصبانی می‌بودم، نفرین می‌کردم زمین و زمان را و از اینکه قرار است بمیرم و بقیه زنده بمانند و ادامه دهند بدون من خشمگین می‌بودم. هارلی اما هیچکدام این‌ها نیست. دارد سخت‌ترین و پر دردترین روزهای زندگیش را به دور از خانواده و به دور از حمایت و محبتشان می‌گذراند. تنها. تنها. و وقتی ازش می‌پرسند که آیا ترجیح می‌داد مسلمان نباشد ولی سالم باشد و مثل بقیه به زندگی ادامه دهد گریه می‌کند که دور باد چنین روزی و چنین چیزی! من درکش نمی‌کنم. مطمئنم هیچدام از ما درکش نمی‌کنیم. ولی چه اهمیتی دارد؟ اگر این مسیریست که برای او نور بوده، بگذار باشد. 

برای هارلی دعا کنید اگر به هر تاویل و تفسیری از دعا معتقدید. برای هارلی دعا کنید که خدا درد و رنجش را کم‌تر کند و به بلای کمتری بیازمایدش. برایش دعا کنید که از پس این همه سختی بربیاید و شاید شاید شاید معجزه‌ای... 

 

  • مهسا -

نظرات (۸)

  • محبوب حبیب
  • سلام مهسا جون. 

    دیروز پستت رو خوندم و هنوز که هنوزه شوکه ام. 

    یه عالمه علامت سوال تو ذهنم ایجاد شد. هارلی چرا از کشورش رفت؟ توی اندونزی چیکار میکنه؟ کرایه خونه و سایر هزینه هاش رو چطوری میده؟ چرا مجبوره از شیخ اطاعت کنه؟ مثلا اون شیخ چی ازش میخواد؟ 

    خانواده اش چرا نمی تونن بپذیرن دینش فرق داره؟ در این حد که حتی تنهایی بمیره؟ 

    دلم براش کباب شد...

    چند سالشه راستی؟

    پاسخ:
    سلااام.
    :(
    هارلی ۲۵ سالشه الان.
    خانواده‌های زیادی هستن که بچه‌هاشون رو به دلیل تغییر دین طرد می‌کنن. خانواده‌ی هارلی هم بودایی‌های خیلی معتقدی بودن و به همین خاطر این تغییر خیلیییی شدید هارلی رو تاب نیاوردن. توجه کنین داریم در مورد چین حرف میزنیم و تفاوت بنیادین اسلام و بودیسم و نه مثلا اسلام و مسیحیت. 
    مجبور شده از چین بره به خاطر شرایط خیلی سخت مسلمونها در چین اون هم وقتی هیچ حمایتی نداشته از خانواده. کرایه خونه و سایر هزینه‌هاش از کار کردن تو خونه همون شیخ درمیاد. به عبارتی خدمت به شیخه میکنه و اونم به جاش بهش سرپناه و غذا میده. به همین خاطر مجبوره از شیخ اطاعت کنه. شیخش از اهل تصوفه و بهش میگه باید دوباره شهادتین بگه چون شهادتینشو قبول نداره. صوفی‌ها اعتقادات متفاوتی دارن و برخی گروه‌های سنی خارج از اسلام محسوبشون میکنه. چیزی که هارلی رو معذب میکنه کارهاییه که تو مراسماتشون انجام میدن و میترسوندش مثل دعا خوندنای دسته جمعی و «یامحمد» گفتن‌ها و تکون تکون خوردنها و حرکات شبیه رقص. کاملا می‌ترسه از این حرکات و معذب میشه. ضمن اینکه «یامحمد» گفتن رو شرک میدونه. 

    واقعا شرایط عجیبی داره این دختر. من فکر میکردم فقط تو فیلم‌ها اتفاق میفته.




     

    من هم عظمت روح و پاکی قلبش را درک نمیکنم..  أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ .. چه چیزی در قلبش و یا عملکردش بوده که خداوند نور ایمان را به قلبش تابانده و او را چنین سخت می آزماید تا صیقل دهد؟ کاش میشد پاسخ این سوال را پیدا کنم..

    پاسخ:
    وااااااااااااقعا کاشکی میشد بفهمیم و درکش کنیم... :(‌
    این روزها ازمون خواسته زیاد زیاد باهاش قرآن بخونیم تا دلش آروم بگیره. گاهی به من پیام میده تا چند نفرو جمع کنم و براش قرآن بخونیم و گوش بده بهمون در همون حالی که داره از درد به خودش میپیچه. این تنها چیزیه که بهش آرامش میده.
  • محبوب حبیب
  • چقدر خانواده سنگدلی. این بچه بیماره. چطور تونستن...

    بیماری اش چطوریه؟ 

    خدا خودش کمکش کنه

    پاسخ:
    خیلی خیلی وحشتناکه... گفت برادراش بعد از مسلمان شدنش شکنجه‌ش میدادن. گوشش رو با کبریت می‌سوزوندن که برگرده به بودیسم. برای همین فرار کرده...
    بیماریش وحشتناکه. واقعا نمیدونم از این بدتر چطور میتونه بشه. واقعا داره زجر میکشه...

    سلام مهسا جان. خودت خوبی عزیزم؟

     

    این چیزا مگه واسه تو فیلم ها نیست؟ چه وحشتناک! چه عجیب!!

    الان اون دختر بیچاره باید روزهای آخر عمرش رو اینجوری سپری کنه! بخاطر حماقت آدمها! بخاطر دینی که قرار بوده وسیله ای برای آرامش بیشتر آدمها باشه و حالا اون همه جوره داره شکنجه می بینه! :(

     

    متاسفم! و امیدوارم به زودی معجزه ای اتفاق بیافته.

     

    و من ازت ممنونم که از راه دور کنار هارلی هستی و کمک میکنی مهر و محبت و همدلی تو دنیا جاری بشه. 

     

    بوس به روی ماهت :*

    پاسخ:
    سلاام صباجان.
    ممنونم...من خوبم...

    وای دقیقا :((( من هی میگم مگه مال فیلما نبود این چیزا؟
    طفلکی داره روزهای وحشتناکی رو میگذرونه و خانواده‌ش...:( 
    واقعا کاش معجزه‌ای... :((
    قربونت برم... واقعا تنها کاریه که از دستم برمیاد...
    بوس به خودت دختر جان :*

    جمله های آخر رو که خوندم فقط به ذهنم اومد که در حقیقت من از شما درخواست دارم که از هارلی بخواین برای من دعا کنه!

    پاسخ:
    آه :((‌به خدا خیلیییی بش میگم. 
    هی بهش میگم میشه برای ما دعا کنی با قلب و روح پاک و بی‌آلایش و خالصت؟ 

    پنجشنبه رفته بودم قم، تو زیارت یادش کردم و از حضرت معصومه خواستم شفای این دختر پاک را از خداوند بخواد...

    پاسخ:
    ممنونم کلی :* ایشالا خدا اونو کمک کنه و مارو هدایت. 

    درک کردن بعضی از آدما خیلییی سخته واقعا

    ان شاءالله خدا کمکش کنه 

     

    توو کامنتها گفته بودید خودش یا محمد گفتن رو شرک میدونه ؟ 

    نمیشه این بنده خدا رو کاری کرد که بیاد ایران ؟ معمولا ایران ازشون شاید حمایتی چیزی بشه 

     

    پاسخ:
    بیاد ایران؟! سر تا پای عقاید ما براش مصداق بارز شرکه. 

    خب حقیقتش من بیشتر وحشت کردم، بنظرم هم خودش و هم برادرهاش بشدت تحت سیطره ی ایدئولوژیک و باورهاشون هستند. من کلا از این ادمها خیلی میترسم. نمی‌دونم شاید هم مساله بیماری اش تشدید کننده ی این حالتش باشه، براش آرزوی سلامت می‌کنم 

    پاسخ:
    من ترجیح میدم در مورد عقاید و سیطره‌ی ایدئولوژی روی خواهر بیمارم قضاوتی نکنم و به نور توی قلبش نگاه کنم.
    ممنونم. خدا کمکش کنه ایشالا و قوتش بده. واقعا وحشتناکه روزهایی که میگذرونه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    هجرت‌نوشته‌ها

    مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

    طبقه بندی موضوعی