هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

من الظلمات إلى النور

دوشنبه, ۳۰ ژانویه ۲۰۲۳، ۱۰:۱۲ ق.ظ

تو وبلاگم جای چندین تا پست خالیه.

جای نوشتن از سفر استانبول و تجربه‌ی بی‌نظیرش خالیه.

جای نوشتن از سفر ایران خالیه.

جای نوشتن از سالگرد جنایت هواپیما و حس اون شب سالگرد که تو هواپیما بودم و لحظه لحظه به حال اون مسافرا فکر می‌کردم و اشک می‌ریختم خالیه.

جای نوشتن از مهراد و شیرین‌زبونی‌هاش و حس‌هایی که تا کنارش بودم تجربه کردم خالیه.

جای نوشتن از تجربه‌ی کار برای شرکت الزویر خالیه.

جای نوشتن از از دست دادن دوست هرگزندیده‌ی راه دور ژاپنیم خالیه.

 وبلاگم پر از جاهای خالیه که پر نشدن چون توی دلم خالی از روشنیه. 

کی پرسیده بود توی توییتر که «چی این روزها به زندگی وصل نگهتون داشته؟» و جواب من فقط خانواده بود. هیچی دیگه ندارم تو این زندگی...هیچی...خالی‌ترینم. 

دارم به ۳۰ سالگی نزدیک می‌شم در حالی که خالیم از هر شور زندگی... 

ایران که بودم یه خانم رندومی بهم گفت: تو ایرن زندگی نمی‌کنی، نه؟ قشنگ از خنده‌هات و شادی توی چشمات مشخصه. اگر ایران زندگی می‌کردی نمی‌تونستی بخندی. 

من شوکه شدم. شوکه شدم چون من همیشه نیشم بازه. حتی وقتی خروار خروار غم روی دلمه باز نیشم بازه. می‌خواستم بهش بگم: تو چی می‌دونی از توی دل من؟ ولی نگفتم. 

اما نه. می‌دونین چیه؟ الان که بیشتر فکر می‌کنم می‌بینم اونی که منو به زندگی وصل نگه داشته فقط خانواده نیست. امید هم هست. امیدی که دیدنی نیست. که حس شدنی نیست. ولی وجود داره. امیدی که تنها دلیل وجودش اینه که «یاس و ناامیدی از رحمت خدا بزرگترین گناهه». من از خدا ناامید نیستم. که تنها چیزی که دارم توی زندگیم همین ایمان نصف و نیمه‌‌ایه که منو به خدا متصل کرده.

 

چرا اینارو نوشتم؟‌ نمیدونم. شاید چون حالم خوب نیست. شاید چون توی دلم تاریکه ولی دلم میخواد با نوشتن تاریکیها رو سطل سطل بریزم دور از توی دلم. شاید چون محتاج نورم و مشتاق نورم و چشم به راه نور.

 

  • مهسا -

نظرات (۲)

خوش برگشتی مهسا جان:*

 

بنویس دختر جان از تجربه هات. خیلی ها از جمله خود من دوست داریم دنیا رو از نگاه های مختلف که یکیش نگاه مهسا باشه ببینیم و تجربیاتت چه شیرین و چه تلخ واسه مون جذاب و مفید هست. پس لطفا بنویس.

و البته که امیدوارم با نوشتن سبک بشی :) 

پاسخ:
مرسیییی صبا :*
نمیدونم چرا اصلا دست و دلم نمیره به نوشتن. مثلا سه بار شروع کردم به نوشتن پست استانبول و نشد. نشد که بنویسم. 

نمی‌دونم فکر کنم شاید من هم باید امیدوارتر باشم، بیشتر بنویس لطفا

پاسخ:
کاشکی که امید رو گم نکنیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هجرت‌نوشته‌ها

مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

طبقه بندی موضوعی