هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

Ofman Core Quality

پنجشنبه, ۶ فوریه ۲۰۲۰، ۱۱:۰۳ ب.ظ

دوره‌ی دکتری مثل یک سفر شخصیست. آدم در طی مسیر به خودشناسی می‌رسد گویا! :))

کارگاه‌ها و آموزش‌هایی که می‌بینیم برای برخورد با دانشجوهای ارشد، چه در کلاس درس و در مقام TA و چه در راهنماییشان برای انجام تز ارشد، بخش‌های جالبی دارند که باعث شناخت خودمان هم می‌شود. مثلا وقتی به روش سوپروایز کردن دانشجوها و مشکلاتی که ممکن است با آن مواجه باشند فکر می‌کنیم، حواسمان به روش کار خودمان و برخورد خودمان در مقام دانشجو و در ارتباط با استاد راهنمایمان جمع می‌شود. در یکی از همین کارگاه‌ها و به منظور شناخت بیشتر خودمان بود که طی تست‌های مختلف به اینجا رسیدیم که ویژگی بارز شخصیتی من «دیدن زیبایی در هر چیز» بود و «هیجان‌زده شدن از هر چیز کوچک». و چقدر از کشف این ویژگی خودم خوشحال و سرخوش بودم و چه حیف که دیری نپایید که پژمرده شدم. بگذریم. 

امروز کارگاه داشتیم برای آشنایی با روش‌ها و مشکلات سوپروایز کردن دانشجوهای ارشد. گذشته از پاره‌ای از مسائل که می‌دیدیم در رابطه‌ی خودمان با اساتیدمان هم وجود دارد و کمی شرمنده می‌شدیم، در بخشی از کلاس چیز جالبی یاد گرفتیم که در نظر من کاربرد گسترده‌تری از مسائل آموزشی دارد. در اینجا به معرفی این مدل و درس مهمی که قرار بود از آن بگیریم اشاره می‌کنم.

 

نظریه‌ی شاخص‌های هسته‌ای اوفمن یا Ofman Core Quadrant:

این نظریه می‌گوید که در هر کسی یک سری ویژگی هسته‌ای مثبت وجود دارد (core quality). اما همین ویژگی مثبت اگر به صورت اغراق‌شده بروز پیدا کند می‌تواند جنبه‌ها و عواقبت منفی به همراه داشته باشد (pitfall). در این گونه مواقع چالش ما این است که جلوی آن جنبه‌ی منفی را بگیریم (challenge). اما اگر همین کار هم اغراق‌شده انجام شود، به ویژگی منفی تبدیل می‌شود(allergy). چالش اصلی ما رسیدن به این نقطه‌ی تعادل است که ویژگی‌ها به صورت اغراق‌شده در ما بروز پیدا نکنند. 

 

برای مشخص‌تر شدن ماجرا مثال می‌زنم. 

 

ویژگی مدیریت و مدیر بودن،‌یه ویژگی مثبت است (core quality). اما اگر بیش از حد در کسی جلوه کند، می‌تواند متجر به بروز رفتار کنترل‌گر شود(pitfall). در این صورت چالش برای چنین شخصی این است که اجازه بدهد افراد انتخاب‌های خودشان را انجام دهند و کارهای خودشان را پیش ببرند (challenge). اما اگر همین رفتار هم به صورت مبالغه‌آمیز انجام شود، منجر به بی‌نظمی می‌شود (allergy). 

 

حالا چرا این نظریه را در کلاس سوپرویژن به ما آموزش می‌دادند؟ این ورکشاپ برای شناخت خودمان نبود. برای یاد گرفتن روش کنترل مشکلات احتمالی در رابطه با دانشجو بود. بخشی از مشکلاتی که بچه‌ها به آن‌ها اشاره می‌کردند مربوط به تداخل و تضاد ویژگی‌های شخصیتی بود که منجر به موقعیت بسیار دشواری می‌شود و هندل کردن آن نیازمند صرف انرژی و خودآگاهیست (کمی تا قسمتی مشابه مشکلی که من با co-supervisorم دارم.). ضمنا یکی از مهمترین مسائل برای ایجاد محیط خوب و سالم برای دانشجو این است که محیط را با انتقادات مدام و ذکر ویژگی‌های بسیار منفی پشت سرهم مسموم نکنیم بلکه حتی در حین انتقاد، به دنبال ویژگی‌های مثبت او باشیم و روی آن‌ها و تاثیر مثبتشان روی کار تاکید کنیم (که بنا به مثال‌ها و صحبت‌هایی که طبق کتاب The Culture Map در این پست نوشتم، بلد نبودن این مهارت یکی از مهم‌ترین چالش‌ها در فرهنگ هلندیست!).

حرف این بود که وقتی رفتار خاصی از یک دانشجو ما را بسیار آزار می‌دهد و احساس می‌کنیم تحمل او را نداریم، به این خاطر است که pitfall آن دانشجو، Allergy ماست. در واقع آن دانشجو چیزی ویژگی را بیش از حد دارد که challenge ماست و ما به آموختن آن (و نه بیش‌از حدش) نیازمندیم. در این شرایط به قدری آزرده‌ایم که توانایی دیدن ویژگی‌های مثبت دانشجو را نداریم و وقتی می‌خواهیم طبق الگویی که از ما خواسته‌شده، جلوی مسموم‌شدن محیط را با اشاره به ویژگی‌های مثبت وی بگیریم،‌ می‌بینیم که واقعا ویژگی مثبتی پیدا نمی‌کنیم! اینجاست که دانستن نظریه‌ی ofman و خودآگاهی به کمک ما می‌آید. وقتی دانشجویی رفتاری دارد که در منطقه‌ی allergy ماست، باید به challenge خودمان فکر کنیم. چالش ما، ویژگی مثبت دانشجو (core quality) دانشجو می‌شود که باید آن را تشویق کنیم و به سبب داشتن آن ویژگی تحسینش کنیم.

برای مشخص‌تر شدن موضوع، به مثال شکل قبل توجه کنید. فکر کنید شما فردی هستید با توانایی مدیریت زیاد و حالا از دست دانشجویی به ستوه آمده‌اید. وقتی به علت آن فکر می‌کنید، می‌بینید که به این خاطر است که این دانشجو بسیار بی‌نظم است و این دقیقا خلاف ویژگی شخصیتی (core quality) شماست (یعنی allergy شماست). حالا به دنبال ذکر ویژگی‌های مثبت دانشجو می‌گردید و چیز مثبتی در یک فرد بی‌نظم پیدا نمی‌کنید. در نتیجه باید به سراغ رفتارهای خودتان بروید. طبق شکل قبل، شما به عنوان کسی که core qualityش مدیریت است و چالشش دادن آزادی به دیگران برای انجام کارهای خودشان، متوجه می‌شوید که این دقیقا ویژگی مثبت آن دانشجوست وهمان چیزیست که باید در وی ستایش کنید. => challenge شما، core quality اوست. 

 

حالا از ستینگ دانشجو و سوپروایزر که خارج شویم، در رفتارهای روزمره هم همین مسئله برقرار است. وقتی احساس می‌کنیم کسی را نمی‌توانیم تحمل کنیم و بی‌نهایت آزارمان می‌دهد و هیچ ویژگی مثبتی در این فرد نمی‌بینیم، به احتمال زیاد به این دلیل است که رفتاری دارد که در منطقه‌ی Allergy ماست. در این حالت برای اینکه رابطه‌ی مسموم ایجادشده را کمی نجات دهیم، خوب است که به چالش‌های رفتاری خودمان فکر کنیم و ببینیم که چالش‌های ما درواقع core quality آن فرد است. یعنی دقیقا همان چیزی که ما باید یاد بگیریم، در آن فرد به عنوان نقطه‌ی قوت وجود دارد! نتیجه: ما از این فرد که در ابتدا آزارمان داده بود، بیش از دیگران چیز برای یاد گرفتن داریم! :)

 

درس مهم دیگر:‌ تا زمانی که بین تشخیص چالش و آلرژیمان سردرگم و گیج باشیم، توانایی کسب مهارت و ویژگی مربوطه (چالش) را نداریم. در همان مثال ذکر شده، اگر فرد متوجه نباشد که چیزی که باید یاد بگیرد (challenge) این است که به افراد آزادی عمل و فکر بدهد و نه اینکه بی‌نظم باشد، قادر به یادگیری آن نخواهد بود. چون با خود می‌گوید: «صد سال سیاه نمی‌خوام بی‌نظم باشم! چرا باید بی‌نظمی را یاد بگیرم؟!»

 

 

بعدترنوشت. خوندن پست محیا و الهه به فاصله‌ی کم‌تر از یکی دو ساعت حس عجیبی داشت واسم!

  • مهسا -

نظرات (۴)

یک سوال مهم! عایا ان کسی که برای الهه نوشته ای خوابش را دیده ای من بوده ام؟! :)) ای وای چرا من روم را برگردوندم عاخه؟! :))

چه کارگاه جالبی داشتین... ممنون که اینجا به اشتراک گذاشتی. روانشناسان به طور خلاصه بیان میکنند که: اگر از یک ویژگی یک نفر احساس انزجار کردی، بدان که همان ویژگی را در درونت داری و سعی در انکارش داری.

پاسخ:
نههههه:))) حورا دوست مشترک من و الهه‌س. 

حالا جالبی این واسه من این بود که انگار خلاف اون حرف معروفیه که میگن «اگر از یک ویژگی یک نفر احساس انزجار کردی، بدان که همان ویژگی را در درونت داری و سعی در انکارش داری.»ه. چون میگه اون ویژگی رو داره که ما نیاز داریم یادش بگیریم. نه اینکه داریم تو خودمون.
  • محبوب حبیب
  • سلام.

    خیلی قابل تامل بود. ممنون

    پاسخ:
    سلام :)
    خوشحالم که خوشتون اومده.

    :))))) اینقدر هم اسمهای من نادر و کم هستند که به خودم شک کردم

    بله درست میگی... و جالب بود...

    پاسخ:
    :)))))
    :***

    مرسی مهسا جان که چیزهای خوب خوب برامون می نویسی. 

    پاسخ:
    :*** مرسی که میخونین :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    هجرت‌نوشته‌ها

    مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

    طبقه بندی موضوعی