هجرت‌نوشته‌ها

سلام خوش آمدید

صدای پای بهار

دوشنبه, ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ۱۰:۵۴ ق.ظ

وقتی یه پست جدی می‌نویسم تا مدتی بعدش دست و دلم به پست جدید گذاشتن نمی‌ره. :))) چون هی فکر می‌کنم باید یه چیز جدی بنویسم در حالی که خب دلم می‌خواد به روزمره‌نویسی خودم بپردازم. :))

به فراخور شرایط سختی که برای دوستی پیش آمده که مشابه شرایط ۱ سال و نیم پیش منه، داشتم به اون روزهای خودم فکر می‌کردم. آمدم پست‌های اون زمان رو خوندم که دقیق‌تر یادم بیاد چه حالی داشتم. و خدای من! چه روزهای سختی بود... چطوری گذروندمشون؟ واقعا باورنکردنیه. بعد پیش خودم فکر کردم که حالا این روزها شبیه معجزه‌ به نظر میاد اگر از دریچه‌ی چشم مهسای اون روزها بهش نگاه کنم...

دلم خواست که بیام بنویسم چقدر این روزها حالم خوبه. چقدر خوشحالم. چقدر در صلح هستم با خودم و جهان دور و برم (چقدر کلیشه‌ای و خالی از معنا شده این عبارت در صلح بودن. القصه پیش‌تر در موردش نوشتم ). در روزهایی که جنگ از هر وقتی بهمون نزدیکتره و دنیا شبیه خرابه‌ای به نظر می‌رسه که هر آن ممکنه فرو بریزه من حالم خوبه. 

پریروز داشتم از کتابخونه برمی‌گشتم که متوجه شدم درخت روبه روی خونه شکوفه زده. صبح که می‌رفتم کتاب خونه شکوفه‌هه اونجا نبود. در فاصله‌ی بین صبح تا عصر متولد شده بود. یهو همینطوری از روی دوچرخه جیغ کشیدم از دیدنش. از شگفتی. همسایه‌م که داشت دوچرخه‌شو پارک می‌کرد باتعجب برگشت بهم نگاه کرد. شکوفه رو بهش نشون دادم و خندید. خنده‌ش قشنگ بود. امروز صبح عدسای ریشه و ساقه‌داده رو از لای پارچه‌ی خیس ریختم توی بشقاب و روشون رو دستمال کاغذی کشیدم تا آروم آروم بهشون آب بدم و تا روز عید سبز بشن. بعد چای به‌دست اومدم نشستم پشت لپتاپ و چشمم افتاد به درخت روبه‌روی خونه که حالا دیگه غرق شکوفه‌س. شکوفه‌های صورتی. شبیه فیلم‌ها. شبیه نقاشی‌ها. و بعد چشمم افتاد به دسته گل رزهای صورتی توی گلدون روبه‌روم. و دلم پر رنگ شد. پر امید شد. دلم گرم شد. 

این روزها حالم خوبه و صدای بهار توی گوشمه. بهار اینجاست. پشت پنجره. توی دل من. 

 

دلم خواست اینارو بنویسم اینجا که اگر یه روزی برگشتم و به این روزهای خودم نگاه کردم، فکر نکنم همه‌ش غم بوده و سیاهی. نه. من واقعا یه روزهایی حالم خوبه بدون اینکه دلیل واضحی داشته باشه. بعضی روزها از بارون، از آفتاب، از گل، از خریدن یه لیوان جدید، از قهوه خوردن توی استارباکس، از حرف زدن با یه نفر روی میز کناری کتابخونه، از دیدن یه بچه‌ی رندوم توی تراموا دلم خوش میشه. 

  • مهسا -

نظرات (۴)

من اون روزهای سختت خواننده ات نبودم، اما تا حدودی میدونم چه سختی ای بهت گذشت. خوشحالم الان یه روزهایی حتی بدون بهونه شاد هستی و منتظرم اون دوستمون هم بنویسه این روزها گذشته و درسش جمع میشه و میافته تو غلطک کارکردن و تجربه کردن و لذت بردن از درسهایی که خونده :) 

منتظر بودم عکس درخت غرق شکوفه را ببینم :)) و البته که گلدون گل هم زیبا بود. 

در ضمن چرا نمینویسی از روزمره ات! تو که خوشت میاد بنویس مطمین باش برای ما هم خوندنش خوشاینده ... تو این پست آخرم دقیقا در مورد همین موضوع هم نوشتم که من در مورد خودم چطور فکر میکنم و نمیتونم اینطوری روزمره نویسی کنم. 

پاسخ:
سلاام :)
راستش اون بخشی که در موردش صحبت کردم در مورد دانشگاه و سختیهای درسی که کشیدم نبود... یه مسئله‌ی شخصی بود که هرگز درموردش مستقیم ننوشتم. ولی حال و روزهای اون موقعم به خاطر اون مسئله بد بود. 
عکس درخت غرق شکوفه رو گذاشتم وقتی از خونه رفتم بیرون بگیرم:)) از این فاصله عکسش خوشگل نشد :))

راستش هربار میام روزمره‌نویسی کنم حوصله‌ی خودم سر میره. :)) خیلی عجیبه. 

به به چه گل های زیبایی :) 

حس بهار شدن خیلی خوبه :) ما خیلی اینجا متوجه تغییر فصل ها نمیشیم! همیشه اکثرا درختا سبز هستند و همیشه یه عده هستند که گل میدن و شکوفه دارن :))  

 

خدا رو شکر که حالت خوبه مهسا جان و چقدر کار خوبی کردی نوشتی از حال خوبت :) 

پاسخ:
چه بامزه :)))))))))

مرسییی صبا جان :****

سلام مهسا جان. به به چه پست بهارانه ای.. عطر شکوفه ها و گلهای رز تا اینجا آمد..

یک خوبی روزانه نویسی همینه که بعدها خوب حس روزهای گذشته ات برات تداعی میشه.. چه خوب که گهگداری روزانه نویسی میکنی :*

پاسخ:
سلااام:**
مرسییی :) واقعا دلم بهار شده :))
آره واقعا همینطوره! آدم بعدش که نگاه میکنه به قبلش میبینی یه روزایی چه الکی خوش بوده :)
  • همه چی عالیه
  • چقدر هم عالی 🌸

    خوشحالم بخاطر حال خوبت همیشه شاد ‌سرحال باشی

    رروزمره نویسی خیلی خوبه به شرط اینکه سانسور نداشته باشه

    که خب اون هم خیلی سخت هست مگر اینکه فرد بخواد یه زوایایی رونشون بده و به قلم بیاره که حریم شخصی اش به مخاطره نیفته😉

    پاسخ:
    متشکرم :) ممنون.
    آره دقیقا همینطوره. من سعی میکنم پرایوسیم رو حفظ کنم و در مورد چیزای پرایوت ننویسم و فقط در حد مشاهدات بمونم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    هجرت‌نوشته‌ها

    مرغ مهاجری هستم در پی وسعت بخشیدن به دنیای خود.

    طبقه بندی موضوعی